شما اینجا هستید
ایران » فینچر و سورکین در سینمای عصر کرونا

دنبال کردن فیلم‌های روز دنیا، در این گوشه از جهان که نه خبری از اکران گسترده آثار جهانی هست و نه مجرایی رسمی و قانونی برای ورود نسخه‌های ویدئویی فیلم‌ها، معمولا با ماجراهایی همراه است که خود می‌تواند بعدها موضوع فیلم مهیج دیگری باشد! همه‌گیری جهانی کرونا و تصمیم بسیاری استودیوهای دنیا مبنی بر صرف‌نظر کردن از اکران بسیاری فیلم‌ها که منجر به عرضه مستقیم آن‌ها در بازار نمایش خانگی بود، تأثیر ناچیزی بر علاقه‌مندان سینمای جهان در کشور ما گذاشت. ممنوعیت اکران گسترده فیلم خارجی و عدم وجود کوچکترین امکان برای تماشای آثار روز سینمای جهان بر پرده سینماهای کشور، پیش از کرونا هم چشم ما را از طریق صفحات نمایشگرهای خانگی با سینما پیوند می‌داد. تعطیلی سالن‌های سینما در سرتاسر دنیا، قرنطینه‌ها و وحشت موجود از فضاهای عمومی، تماشاچی خارجی را با تجربیات چندین ساله ما مبنی بر تماشای فیلم در خانه از سر ناچاری آشنا کرد. کرونا در نحوه مواجهه ما با فیلم‌های دیگر کشورها تفاوتی ایجاد نکرد، تماشاچیان آن‌ها، از سر ناچاری مواجهه‌ای شبیه به این سال‌های ما از سر گذراندند.
با این حال، علیرغم تعطیلی گاه و بیگاه اکران‌ها و خلوت شدن سینماها و افزایش مخاطبان شبکه‌های استریمینگ مثل نت‌فلیکس، ۲۰۲۰ هم که نامش بیش از هر چیز با ویروس چینی گره خورده خالی از فیلم‌های مهم و بحث‌برانگیز نبود. فیلم‌هایی که گرچه برای پخش در سالن سینما و پرده‌های بزرگ ساخته شده بودند، اما تماشای بسیاری از آن‌ها در صفحات تلویزیون‌های نه چندان کوچک خانگی، نشان داد چیز زیادی از دست نرفته. عمده فیلم‌ها علیرغم هیاهوی بسیاری که برمی‌انگیزند چیزی جز داستان‌های کوچکی که مضامین و موضوعات روز به آن‌ها سنجاق شده نبودند. آثار مخالفت هالیوود با ترامپ در آخرین سال ریاستش بر کاخ سفید، امسال هم بیش از پیش در فیلم‌ها به چشم می‌خورد و چه بسا بتوان ادعا کرد تمام فیلم‌های مهم ۲۰۲۰ به نوعی، مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر فضای سیاسی-اجتماعی حاصل از دوران حکمرانی کوتاه ترامپ بر آمریکا بودند. فضای ملتهب جامعه‌ای که فیلم‌ها در آن تولید شده‌اند، ایستادگی هالیوود در برابر دستگاه اجرایی ترامپ از همان نخستین روزهای راهیابی‌اش به کاخ سفید، و اتفاقاتی همچون جنبش «جان سیاهان هم مهم است» (باید ماجرای اشغال کنگره توسط معترضان را به علت واقع شدنش در هفته‌های پایانی سال ۲۰۲۰ از این فهرست کنار گذاشت و سال آینده منتظر فیلم‌های متعددی نشست که مستقیم یا غیرمستقیم به این واقعه واکنش نشان می‌دهند)، فضای آثار تولید شده هالیوود، به ویژه آثاری که با نیم‌نگاهی به جوایز برتر سال ساخته شده‌ بودند را در اختیار داشتند.
آخرین ساخته نویسنده و حالا کارگردان بزرگ سینمای آمریکا، آرون سورکین که پیش‌تر با فهرست بلند بالایی از فیلمنامه‌های بزرگی چون «شبکه اجتماعی»، «چند مرد خوب»، «مانی‌بال» و سریال‌های «اتاق خبر» و «جناح غربی» شناخته شده، واضح‌ترین واکنش به آن‌چه در آمریکا جریان داشت را به نمایش گذاشت. فیلم «دادگاه شیکاگو هفت» که سورکین خود علاوه بر نگارش فیلمنامه، برای کارگردانی‌اش پشت دوربین نیز ایستاد، ماجرایی است واقعی درباره هفت نفر از اعضای جنبشی که با تمام تفاوت‌های عقیده و رفتار، در مخالفت با جنگ ویتنام با یکدیگر هم‌صدا شده‌اند. درام دادگاهی سورکین، همچون سایر نوشته‌های این فیلمنامه‌نویس برجسته سینمای امروز، پر از کنایه‌های پیدا و پنهان به وضعیت امروز است. سورکین که اتفاقا برخلاف بسیاری از چهره‌های امروز هالیوود، عضویت در حزب جمهوری‌خواه را در کارنامه دارد و تعلق خاطرش بیش از ارزش‌های چپ‌گرایانه‌ای که دموکرات‌ها به آن شناخته می‌شوند به ارزش‌های اصیل آمریکایی و قانون اساسی ایالات متحده آمریکاست، در این فیلم مرز بیش از همیشه به چپ‌های شناسنامه‌دار سپهر سیاست آمریکا نزدیک می‌شود. سورکین که ابایی از انتقادات آشکار به وضعیت امروز ایالات متحده ندارد، در «دادگاه شیکاگو هفت» هر هفت شخصیت مرکزی داستانش را نماینده یکی از اقشار و گروه‌های مخالف ترامپ می‌سازد. فیلم ماجرای مخالفت با جنگ ویتنام را به امروز پیوند زده و جنگ‌طلبی را به طور کلی محکوم می‌کند.
دیوید فینچر، کارگردان و تهیه‌کننده بزرگ سینمای آمریکا اما امسال از زاویه دیگری به مخالفت با ترامپ و سیاست‌های حاکم بر کاخ سفید می‌پردازد. او خود سینما را واسطه قرار داده و از دل تاریخ سینما و چهره‌های شناخته شده این صنعت، به امروز می‌تازد. «منک»، فیلم جدید دیوید فینچر که در اجرا و کارگردانی هم چالشی بزرگ برای فینچر محسوب می‌شود، بر اساس فیلمنامه‌ای از جک فینچر، پدر از دنیا رفته دیوید فینچر ساخته شده و ماجرای هرمان منکوویتز، فیلمنامه‌نویس بزرگ هالیوود در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ میلادی و اتفاقاتی که پشت صحنه فیلم معروف «همشهری کین»‌ را می‌سازند روایت می‌کند. «همشهری کین» که بارها به عنوان بهترین فیلم تمام تاریخ سینما انتخاب شده معمولا حاصل نبوغ فردی اورسن ولز، هنرمندی جوان و تازه‌کار است که یک تنه بزرگترین فیلم تمام تاریخ را می‌سازد. حال آن‌که فینچر می‌کوشد با محور قرار دادن نقش هرمان منکوویتز، فیلمنامه‌نویس همشهری کین علاوه بر مشروعیت بخشیدن به نقش او در تولید فیلم، به پشت صحنه باشکوه‌ترین دوران هالیوود بپردازد. تمام این‌ها اما هیچ‌کدام موضوع اصلی فیلم را تشکیل نمی‌دهند و هم نگارش فیلمنامه همشهری کین و اهمیت منک در محصول نهایی، هم بازسازی هالیوود کلاسیک با تمام دقت و جزئیات مرسوم، در برابر آن‌چه فینچر درباره آمریکای امروز می‌گوید رنگ می‌بازند. «منک» به جهانی می‌پردازد که استعدادهای واقعی، آرمان‌خواهی و ایده‌آل‌گرایی در سایه قدرتمندانی با نفوذ همچون ویلیام رندولف هرست رنگ می‌بازند. اگر فیلم اورسن ولز/هرمان منکوویتز در آغاز دهه چهل میلادی، چارلز فاستر کین را مابه‌ازای سینمایی شخصیت واقعی ویلیام رندولف هرست می‌کند، فینچر هشت دهه بعد و در آغاز دومین دهه قرن بیست و یکم، ویلیام رندولف هرست و لوییس بی.مه‌یر تهیه‌کننده افسانه‌ای هالیوود را ما‌به‌ازاهایی سینمایی از شخصیت‌های واقعی دنیای سیاست و رسانه آمریکای امروز می‌داند. در واقع فینچر با نقب به تاریخ سینما، همان کاری که «همشهری‌ کین» پیش‌تر انجام داده بود را ادامه داده و علاوه بر تأکید بر اهمیت هرمان منکوویتز به عنوان فیلمنامه‌نویس (و شاید از این منظر ادای دین به پدر مرحوم خودش که نویسنده نسخه اولیه فیلمنامه منک بود) دوباره به اهمیت رسانه و کارکردش در شکل‌ دادن یا از شکل انداختن مفهوم «حقیقت» می‌پردازد. ادعای گزافی است که «منک» فینچر را «همشهری کین» دنیای امروز بخوانیم، اما پر بیراه نیست اگر کاری که «منک» می‌کند را مشابه کاری بدانیم که «همشهری کین» سال‌ها پیش انجام داده است.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

هفته نامه پیوند ایرانیان | ایران ، خوزستان ، اهواز