شما اینجا هستید
ایران » کرونای سینمای ایران در آخرین سال قرن

یک ماه به انتهای سال ۹۸ باقی مانده بود. سالی که وقایع عجیب و غریب و مهیب بسیاری را پشت سر گذاشته بود. از گوشه و کنار می شنیدیم که به خاطر تحریم ها و عوارضش سال ۹۹، به لحاظ اقتصادی سال بسیار سخت و سهمگینی خواهد بود. برخوردهای رسمی با تمام این مشکلات و عوارضش برخوردهایی متناقض بود که درنهایت، مثل بسیاری موارد دیگر، مسئولیت تاب و تحمل صبورانه ی تمام این مشکلات را بر عهده ی مردم می‌دانست و به شیوه های مختلف از خود سلب مسئولیت می کرد. به تدریج، از ابتدای بهمن ماه پچ پچه هایی در کشور پیچید از سایه ی سیاه ویروسی که ووهان چین را درهم نوردیده بود و نرم نرمک و افتان و خیزان، آنچنانکه که می گفتند، و تند و برق آسا، آن گونه که می شد دید، راه خود را به تمام جهان باز می کرد و شومی خویش را در همه جا می گسترد. برخوردهای رسمی اما خبر از چیزی متضاد می داد. چهره هایی که با خنده های تمسخرآمیزی بر لب، این همه را نقشه هایی سیاسی می دیدند که می خواهد دنیا را زمین گیر کند تا صاحبان و عاملان نقشه ها در آسمان ها سیر کنند. اما اگر بیشتر مواقع می شد خیلی از گیر و گرفتاری های کشور را با این توهمات توجیه کرد، این بار دیگر داشت نرم نرمک(یا تند و برق آسا) چیزی عیان می شد که آن لبخندهای سحرآمیز و سخنان پندآمیز و پندآموز، هیچ گاه پاسخگویش نبود. لبخندهای به درازای چهره پهن شده ی پندآمیز و پندآموز، گفتند برای اطمینان مردم بزرگ همیشه در صحنه، در انتخابات می توانند مهر انگشت بر برگه های تعرفه نزنند تا توهم سایه ی سیاه و شوم ویروس، هنگام حضور در صحنه، مانع درستی نقش آفرینی های بزرگ همیشگی شان در این زمانه هایی که «مقطع های حساس کنونی» هستند، اختلال ایجاد نکند. تا مردم بتوانند به خوبی و کمال، در نقش خود فرو روند و سایه ی سیاه و مرگ آسای افتاده بر سرشان را به دست فراموشی بسپارند. اما سایه، صریح و بی دریغ بود و حضور قاطع بی تردید خود را به زودی با گرفتن انبوهی از قربانی در جهان و ایران، به شدت به رخ کشیده بود. پس حالا نوبت به آن رسیده بود که با گذر از صحنه های همیشگی بزرگ، لبخندهای کلوزاپ بزرگ، از مرحله ی انکار بگذرند و به مرحله ی اهمیت دادن به سایه ی صریح و بی دریغ، اما به مقداری از توهم تعادل بپردازند. پس این بار گفتند ماسک هم لازم نیست بزنید، فقط نان هایی که از نانوایی می گیرید، پروتکل باران کنید…
اکنون یک سال از آن روزگار گذشته است. ایران در این یک سال، حتی گاهی قربانی بالای ۳۰۰ نفر مرگ در یک روز را نیز تجربه کرده است. مسئولین امر برای جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری راهکارهایی کوتاه مدت و میان مدت را در پیش گرفته اند. راهکارهایی مثل بسته و باز کردن فروشگاه ها در تمام ساعت ها یا ساعت های خاص، از پیشنهاد خارج نشدن از خانه و شهر تا حد ممکن، تا اعمال اجبار و زور قانونی در این خارج نشدن، توصیه به استفاده از یک ماسک تا اجبار به استفاده از یک ماسک و تا پیشنهاد استفاده از دو ماسک… و تا واکسیناسیون به میزان خیلی محدود در شرایطی که درهای کشور به روی جهان تقریبا بسته است یا که جهان درهایش را به روی ایران، تقریبا بسته است و این طرف باز و بسته بودن در برحسب نوع زاویه دیدی که اتخاذ می کنیم، می تواند متفاوت باشد.
در این یک سال کرونایی سینمای ایران چه راهی پیموده است؟ پاسخ من این است: تنها، راه کشته شدن تعدادی آدم نازنین مثل پرویز پورحسینی را پیموده است و دیگر هیچ. واقعیت، این است که سینمای ایران مدت هاست به ورطه ی ورشکستگی مطلق و کامل غلتیده است و تمهیدات گوناگون، تنها سرعت و عمق این ورطه را کاهش داده است. پیش از کرونا، از سویی، حمایت های دولتی تنها نصیب فیلم هایی می شدند که تا حد ممکن، به صورتی تخت و صلب و غیرسینمایی، دیدگاه های سینمایی رسمی را بروز دهند. از سوی دیگر، سینمایی که کمتر از حمایت های دولتی برخوردار بود و بیشتر به حمایت های خصوصی و غیردولتی تکیه می کرد، اگر که قرار بود تهیه کننده و سرمایه گذار ورشکسته ای در پایان از خود به جای نگذارد، به هرحال باید یا ارتباط هایی را با دولت پیدا می کرد و یا بوی بد پول شویی ها و جابجایی های غیرقانونی پولی کلان از آنها به مشام می رسید. یا هردوی این ها.
حالا چندین سال بود که می شد جدیدترین محصولات سینمایی جهان را با صرف هزینه و وقت کمی، با زیرنویس فارسی از اینترنت دانلود کرد و برای شال و کلاه کردن و رنج طی طریق تا سالن های غیر استاندارد سینمای ایران، باید مشوق های بسیار بیشتری برای مردم ایجاد می شد. مردمی که (غیر از آنها که حرفه شان سینما بود و همیشه کارهای هم را می دیدند) چندین سال بود سینما دیگر جایگاه چندانی در برنامه ریزی های فرهنگی زندگی شان نداشت. آخرین راهکارهای مسئولان امر برای کشاندن دوباره ی مردم به سینما، ساختن سالن های سینمایی جدیدتر و در نتیجه، احتمالا، استانداردتر در مال ها و مراکز فروش زنجیره ای بزرگ بود. به این ترتیب، وقتی خانواده ای برای پاساژگردی ها و ساز و کارهای خرید چند ساعته و مصرف پول شان از این راه، به این مراکز خرید می آمدند، شاید با خرید تنقلات رنگ و وارنگ برای بچه هایشان ترغیب می شدند فیلمی را هم مصرف فرهنگی کنند به عنوان حاشیه ای بر مراکز مصرف اقتصادی اصلی شان در مغازه های شیک و تر و تمیز این مراکز خرید.
کرونا و لزوم فاصله گذاری اجتماعی باعث شد این مراکز نیز رونق کمتری داشته باشند و سینماهای این مراکز، به کل از رونق بیفتد. سینماها به دلیل بسته بودن درها هنگام نمایش فیلم و عدم سیستم های تهویه ی مناسب، نمی توانستند چندان جاهای قابل اطمینانی باشند و اصلا می توانستند به عنوان یکی از مهم ترین مکان های انتقال ویروس شناخته شوند. پس بیشتر سینماها به حالت تمام بسته یا نزدیک به تمام بسته درآمدند. فعالیت های فیلمسازی نیز، طبعا به خاطر همین رعایت فاصله گذاری های اجتماعی بسیار کاهش یافت و بسیاری از عوامل سینما که زندگی شان از این راه می گذشت، تقریبا به طور کامل بیکار شدند و هیچ حمایت اجتماعی هم برای حل مشکلات این افراد در زمان های این چنینی پیش بینی نشده بود. بنابراین، بسیاری از عوامل سینما که مثل بازیگران مشهور و کارگردان ها و مدیران فیلمبرداری شناخته شده، درآمدهای هنگفت قبلی پشتوانه روزهای سخت شان نمی شد، بی پول و فقیر و محنت زده تر شدند. بسیاری از همین افراد هم برای گذران زندگی یا دغدغه ی حضور، در سینمای بی رحمی که اگر مدتی حضور نداشته باشی، به سرعت به باد فراموشی سپرده می شوی، در پروژه های سینمایی یا سریالی معدودی که باقی مانده بود شرکت کردند، بدون اینکه اصلا بتوانند پروتکل های بهداشتی را رعایت کنند. نتیجه این بود که بسیاری از اهالی سینما در همین پروژه ها کرونا گرفتند. آنها که جوان تر یا سالم تر یا پولدارتر برای معالجه بودند، جان به در بردند و آنهای دیگر، متاسفانه نتوانستند از پس بیماری بربیایند و تنها به آمار قربانیان کرونا و اندوه ما اضافه کردند.
راهکار مسئولین در این میانه، پرداخت مبالغ بسیار ناچیز برای حمایت از اهالی سینما بود و اکران برخط فیلم ها. مبالغ ناچیز حمایتی در کوران افزایش قیمت دلار، در نتیجه ی کمرشکن شدن تحریم ها، به شوخی می‌مانست و اکران برخط فیلم ها در جایی که چیزی به نام رعایت حقوق مؤلفان و مصنفان (آن هم در اینترنت) به شوخی می مانست، به سرعت به سرقت فیلم ها انجامید و همه ی فیلم هایی که اکران برخط می شدند به زودی با قرار گرفتن رایگان در اینترنت، نفس راهکار اکران برخط فیلم ها را در ایام کرونایی ایران به سخره گرفتند و بی معنا کردند…
سال ۱۴۰۰ آغاز شده و هنوز، واکسینه شدن عمومی مردم در برابر ویروس کرونا و زمان و کیفیتش در هاله ی بسیار ضخیمی از ابهام قرار دارد. تعداد قربانیان ویروس، نسبت به سال پیشین، با وجود انواع قواعد نسبتا سخت پیشگیرانه، تغییر چندانی نکرده و می توان پیش بینی کرد که اگر برنامه ی جدی واکسیناسیون سرعت نگیرد، اوج های بعدی چندگانه و نسخه های کشنده تر و واگیردارتر بیماری، مهیب تر و خطرناک تر از گذشته راه به سوی تمامی کشور باز کند. در این میان، اوضاع سینمای ایران در زمره ی مبهم ترین امور جاری کشور قرار دارد و شاید بعید نباشد که بنا به شرحی که رفت هیچ واکسیناسیونی آن را از ورطه ویروس های کشنده ی فراوان رها نکند.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

هفته نامه پیوند ایرانیان | ایران ، خوزستان ، اهواز