زندگی سنتی در راه گذر به زندگی جدید(مدرن)، بالا و پایین بسیاری به خود میبیند و این تلاطم و کشمکش، برای تغییر و تحول ذاتی است. عناصر تشکیل دهندهی یک پدیدهی قدیمی، در گذر روزگار با ابهاماتی روبرو خواهند شد،اگر پاسخی برای شفاف کردن این ابهامات پیدا کردند، به حرکت خود ادامه خواهند داد، در غیر این صورت ،این عناصر جای خود را به تازه واردها خواهند داد و این است چرخش ایام…!
اما در این گذر، فضاهایی است که انرژی و توان حرکتی عناصر را میپوشاند.”دوست داشتن، احترام گذاشتن،کمک و یاری کردن،پشتیبانی کردن، رفع مشکل دیگران کردن، همگرایی میان مردم ایجاد کردن و… “مجموعه رفتارهایی هستند که بافت اخلاقی میان مردم را تقویت میکنند، پس در سنت و نوگرایی متفاوت عمل نمیکنند، شاید شکل خود را متغیر ببینند، اما ذات حرکت همان است.
کشور ما، دهها سال است که این دورهی گذر را دارد میگذراند. به همین دلیل در بخشهایی از این جغرافیا جلو و در بخشهایی هم جلوتر رفته است. ساختار زندگی سنتی، مولفه هایی چون آنچه که در بالا گفته شد را نگه داشته و روی خود را از زندگی به روش جدید برنگردانده است.
ارزشهای اساسی آن روش زندگی، همچنان به موقع و بایسته نگه داشته شده و این ارزش ها،مقوم حرکت روبه جلو شده است وهیچ تنش تضعیف کننده پیرامون آن دیده نمی شود، هر کسی همزمان لهجهی محلی خود را دارد و سخن ملی هم میگوید و نگاهی هم به زبان بین الملل دارد، در عین حال، هیچکدام از این تواناییها در تقابل با آن دیگری نیست – سهل است – نیرودهنده نیز هست.
در برخورد با این ویژگی- تعلق خاطر به بافتهای اجتماعی زندگی سنتی- بسیاری به موقع و دقیق عمل می کنند. یعنی در جایی که بایسته است نگاه به این مقوله دارند تا خود را و حرکت خود را تقویت کنند، از انرژی این مقوله استفاده بهینه نمایند.
به زبان امروزین، برای توسعه، ما نیاز داریم که هرچه توان داریم درجای خود به کار بگیریم. و این به کار گرفتن، هم هنر می خواهد و هم دانش بایسته! غیر از این باشد، راه را درست نخواهیم رفت.
پرسش این است که چه موقع از این توان به نادرستی استفاده میشود؟! هنگامی که برای آینده ایدهای نداشته باشی، و یا اینکه اندیشههایت برابر با بایستههای توسعه نباشد، زمانی که سابقه درخوری نداشته باشی و یا اینکه سابقهات موجب گریزان شدن دیگران از تو میگردد، هنگامی که به دنبال منافع شخصی هستی و برای رسیدن به این منافع حاضری همه کار بکنی؛ هنگامی که عُلقهی سرزمین ملی را در دل محل خود می پنداری و… آن گاه قومیت به عنوان نردبان تصور خواهد شد و در اصل به مسلخ رانده میشود.
قومیت دوستی نیاز به تظاهر ندارد، مگر اینکه به جای استفاده خوب از آن، به دنبال استفاده بد از آن باشیم.
- شهرام گراوندی
- کد خبر 11987
- 3289 بازدید
- بدون نظر
- پرینت