پیوند ایرانیان؛ شهرام گراوندی: خبر عزل و نصب های جدید در خوزستان، مهم ترین ترین خبری است که در محافل خصوصی و عمومی میان کنشگران سیاسی اجتماعی و اهالی رسانه رد و بدل می شود. این در حالی است که هنوز هیچ فهرست رسمی در این رابطه منتشر نشده؛ و هر چه هست در حد گمانه زنی است.
البته نباید کتمان کرد که از ماهها پیش برخی از فعالین و علاقمندان به عرصه های خدمت و مدیریت، که در بین آنها افراد و چهره های آشنایی نیز به چشم می خورد، در حال رایزنی و تلاش برای کسب موقعیت و منظور و مراد خود بوده اند.
موضوع عزل و نصب ها براساس بسیاری از هماهنگی ها و وسواس های غیر ضروری! باعث شده که روند تغییرات و آغاز گشایش در بن بست های مدیریتی به ارث رسیده از دولت قبل متوقف و یا کُند شود؛ در حالی که می شد و می توانست این تغییرات سرعت و شتاب منطقی تری داشته باشد. شعارهای دولت سیزدهم و رضایت مندی مردم به شکل عجیبی در یک موازنه قرار گرفته؛ و لزوم شتاب در تغییرات مدیریتی را افزایش داده است. چرا که ناکارآمدی و ضعف در تمامی حوزه ها به میزانی است که در عالم واقع هیچ کاری بر مدار منطقی و بهینه نمی چرخد و شیرازه ی امور از هم پاشیده است؛ و سطح توقع و انتظار مردم از این دولت قابل مقایسه با هیچ دوره ای نیست. تورم افسار گسیخته، بی نظمی در تمامی ساحت های مدیریتی ووو ، چشم مردم را به تحولات دولت در بعد خرد و کلان، دوخته است.
دولت رییسی در چنین وضعیتی سکان اجرایی کشور در دستش قرار دارد و به همین دلیل هر تغییری در هر ساحتی با وسواس و رصد شگفت آور افکار عمومی همراه است!
از سوی دیگر، موضوع فقط به این عزل و نصب ها و هیجانی که در سطح افکار عمومی بر می گردد، خلاصه نمی شود؛ و یکی از موارد دیگری که متاسفانه در برخی استان ها، منجمله خوزستان و یا در برخی از شهرستان های آن، باب شده و باعث شده که توان و قدرت در تصمیم گیری را خدشه دار کند، استفاده از شعارهای کلیشه ای و ابزاری و تبلیغی صرف بعضی از نمایندگان مجلس و یا استانداران سابق و فعلی و برخی از دیگر مقامات رسمی کشور در به کارگیری نیروهای بومی است.
بدیهی است اصل بر استفاده از نیروهای بومی است که بهرحال با استان آشنایی دارند و فرهنگ و خواسته های مردم را به خوبی می دانند. اما این جا چند پرسش پیش می آید که پاسخ به آنها لازمه ی قدرت در سطوح عالی مدیریت را می طلبد.
پرسش اول اینکه اگر شخصی در هر نقطه ی ایران بتواند خدمتی انجام دهد که از هر سو شایستگی انجام آن را چه از نظر معلومات و تخصص و چه از نظر اعتقادات داشته باشد باز هم بومی بودن و نبودن باید مطرح شود؟!
پرسش دوم اینکه اکنون که عرصه ی ارتباطات و جنگ ابزارهای الکترونیکی پیش روست و دنیا به سرعت در حال دگرگونی و تغییرات فراوان است؛ مگر نه اینکه باید بین تفکرات و قومیت ها و آداب و فرهنگ و سنن ارتباطات سازنده برقرار شود؛ پس چرا دچار این واماندگی و درماندگی فکری و قبض ذهنی می شویم که از بدیهی ترین اصل شایسته سالاری در پای منافع زودگذر بومی گرایی و نگرش قومی غافل می شویم؟!
نمونه هایی را می شود ذکر کرد که فلان شخص حدود ۱۰ تا ۱۵سال در یک استان بنابر وظیفه کاری مقیم شده و اکنون که می خواهند با تمام توان و لیاقت ها از او استفاده کنند بحث بومی و غیربومی بودن مطرح می شود و جالب اینجاست که در همان منطقه و استان از استانداری استفاده می شود که خود مدتهای مدیدی استان را رها کرده ودر مسوولیت های مختلف در شهرهای دیگر این کشورمشغول بوده است!
این قبیل رفتارها باعث شده که بسیاری از توانمندی های افراد لایق و مدیران ارشد تحت الشعاع قرار گیرد و به بهانه ی غیربومی بودن، آن همه تجربه و دلسوختگی ها در هاله ای از ابهام از بین برود.
بدیهی است استفاده از افراد تصمیم گیر، قاطع و مدبر قبل از اینکه بخواهد متعلق به یک استان خاص باشد متعلق به کشوری است به نام ایران؛ و نباید فراموش کرد که اکنون که زمان کار و تلاش است و دولت سیزدهم کمر به خدمت مردم بسته است این خدمت رسانی حد و مرز و فاصله ندارد.
آنچه مهم است باید به دور از روابط سیاسی و جنجالی با اعتقادی خالص و قلبی وارد عرصه کارزار خدمت شد آن هم در شرایطی که کشور نیازمند مدیران جوان، متخصص، شایسته، خوش فکر و با حوصله و پیگیر است.
- شهرام گراوندی
- کد خبر 12896
- 4461 بازدید
- بدون نظر
- پرینت