🔸جناب اقای دکتر زیبا کلام
قبل از هر مطلب لازم است حضور شما در گروه “پیوند ایرانیان” را خیر مقدم عرض نمایم.
امیدوارم از مطالب و تحلیل های ارزنده جنابعالی بهره مند شویم.
حضور حضرتعالی را مغتنم شمرده تا نکاتی در مورد کاندیداتوری سید حسن خمینی که مرقوم فرمودید، بعرض برسانم. بخش عمده ی مطلب جنابعالی منطبق بر واقعیات است.اما نکاتی وجود دارد که اشاره ای به انها نشده است.
اول اینکه نفرمودید علت عدم استقبال مردم از انتخابات چیست.؟ ایا مردم از تحولات و عملکرد کلی نظام ناامید شدند؟ و یا صرفا از عملکرد دولت روحانی ناراحتند؟ بنظر می رسد عملکردنظام طی چهار دهه گذشته و ترجیح دادن ایدئو لوژی به جای منافع ملی که حاصل ان وضعیت شکننده ی اقتصادی و اجتماعی فعلی است، محدود کردن نقش و مشارکت مردم در تصمیم گیری اداره حکومت، تضعیف جمهوریت نظام در دو بخش مجلس و ریاست جمهوری، بازی دادن مردم در زمین نظارت استصوابی شورای نگهبان،تداخل و دو گانگی مسئولیت ها بخصوص بین وظایف رهبری و رییس جمهور در قانون اساسی،” منظور رهبر معظم انقلاب و رییس جمهوری دکتر روحانی نیست” کار امدی نظام را با اتخاذ سیاست های دوگانه و متفاوت به وضعیت فعلی رسانده است. هر کس دیگر هم رییس جمهور شود با ۵ الی ۱۰ در صدبالا و پایین وضعیت کشور در شرایط عادی به همین منوال خواهد بود.البته ممکن است بدلیل تصمیمات اشتباه اوضاع کشور بسیار بدتر از شرایط فعلی شود.این روند باعث شده است که مردم اعتماد خود به نظام را از دست بدهند و در بهترین حالت اعتماد مردم به نظام بسیار کمرنگ شده است.بطوریکه از ۹۸/۲ درصد رای به جمهوری اسلامی به حدود ۳۰ درصد در دور اول مجلس یازدهم و به حدود ۱۰ درصد در دور دوم مجلس فعلی کاهش پیدا کند. موضوع بعدی افزایش ناامیدی مردم به اینده که عامل، مهاجرت نخبگان و حتی مردم عادی به خارج از کشور، مشکلات روحی و روانی، خودکشی ها، کاهش ازدواج و فرزند اوری، پیر شدن جامعه، افزایش طلاق، ناامنی، افزایش ناهنجاریهای اجتماعی دیگر از قبیل سرقت های مسلحانه،قتل،و بسیاری از معضلات دیگر شده است در حالیکه امید به اینده یکی از فاکتورهای مهم انگیزشی در توسعه اقتصادی و اجتماعی یک جامعه محسوب می شود.
مردم مراحل مختلفی را طی کردند و خواسته های خود را مرحله به مرحله بصورت مدنی طلب نمودند.از مرحله جنگ به سازندگی و از ان به دوم خرداد و بعد تحول خواهی در سال ۸۸ را تجربه کردند. راهی به غیر از افق گشایی و تعامل مثبت با جامعه بین المللی و تجدید نظر اساسی درسیاست های حکومتی و تغییر و اصلاح قانون اساسی باقی نمانده است.دولت روحانی علی رغم داشتن ضعف در برخی موضوعات،سعی کرده کشور را از بن بست بین المللی که حاصل عملکرد دولت احمدی نژاد و حکومت بوده و منجر به صدور ۶ قطعنامه شورای امنیت که تنها در یکی از انها ایجاد ائتلاف نظامی بین المللی بر علیه ایران مصوب شد، را نجات دهد. لذا با یک دیپلماسی حساب شده روی به برجام اورد.برجام را تنها امریکاییها بهم نزدند بلکه بنا به دلایل مختلف که ذکر انها سبب طولانی شدن مطلب می شود،اما بطور اختصار باید گفت گروهی در ایران عامل اصلی عدم توفیق برجام بوده اند و ما را به این مرحله رساندند.هرچه اوباما فریاد میزد ایران روح برجام را نقض کرده است، گوش شنوایی در داخل کشور بدهکار نبود.
شرکت های اروپایی، روسی و چینی به بازار ایران سرازیر شدند اما از شرکت های طرف اصلی برجام یعنی امریکا خبری نبود. بطوریکه اخیرا پمپئو وزیر خارجه ترامپ در روزهای پایانی به صراحت اعلام نمود که ما تحریم ها را برداریم تا سود انرا انگلیس، فرانسه، المان، روسیه و چین ببرد. اگر به جای ترامپ کلینتون هم می امد تحریم ها را بر قرار می کرد. اینک در استانه ی انتخابات ریاست جمهوری هستیم اگر اصول گرایان در انتخابات پیروز شوند، حالت اول این است که علی رغم مخالفت سرسختانه ی انها با برجام تغییر عقیده بدهند و با دادن امتیازات بیشتر در توافق برجام و کوتاه امدن در مسائل منطقه ای و حتی موشکی. و ورود به جامعه بین الملل مشکل را حل کنند. که در این صورت امید به بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی و تقویت و تثبیت نظام جمهوری اسلامی افزایش می یابد.در چنین شرایط اگر شهامتش را داشته باشند باید در پیشگاه ملت ایران و تاریخ سر تعظیم در مقابل اقدام دولت روحانی برای انعقاد قرارداد برجام فرود اورند. حالت دوم ممکن است در مذاکرات برجام سرسختی نشان دهند و از ان خارج شوند که در این شرایط با رفتن پرونده ایران به شورای حکام و بعد شورای امنیت و فعال شدن مکانیزم ماشه هر ۶ قطعنامه شورای امنیت احیا و عملیاتی خواهند شد، و چه بسا قطعنامه های جدید هم صادر شود. در نتیجه کشور در یک شرایط بحرانی واینده ای نامعلوم قرار خواهد گرفت.بنا براین اهمیت انتخابات اینده ریاست جمهوری ۱۴۰۰ از تمام انتخابات گذشته مهم تر است، و به همین نسبت نقش و رسالت روشنفکران واندیشمندان و کنشگران سیاسی هم افزایش می یابد.
عدم شرکت مردم در انتخابات ارزوی دیرینه اصول گرایان است، که همچون مجلس یازدهم با حداقل رای یک نفر را به پاستور بفرستند،و مردم باید منتظر یکی از دو اقدام فوق باشند.راه دیگر این است که تمام دلسوزان واقعی نظام اعم از بخشی از اصول گرایان و بخش عمده اصلاح طلبان و اعتدالیون و سایر شخصیت های ملی و مذهبی و کنشگران اجتماعی برروی یکی از شخصیت های مورد وثوق نظام و جامعه بین المللی اجماع کنند و کشور را از بن بست نجات دهند.بنظر می رسد.شورای وحدت اصولگرایان به رهبری جامعه روحانیت مبارز و ۴۹ حزب متحد ان در صورت نیامدن رییسی، گرایشی به سمت علی لاریجانی دارند. از فحوای گفتار برخی از اقایان و مخالفت انها با کاندیدای نظامی، گرایش به لاریجانی مشهود است. مخالفت جدی اسدالله بادامچیان با کاندیدا شدن نظامیان و سخنان متکی سخنگوی شورای وحدت، دال بر نفی نکردن شایعه حمایت از لاریجانی، حکایت از این موضوع دارد.حزب اعتدال و توسعه، و حزب کارگزارن علیرغم اعلام همگامی با نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان و طرح انحرافی نامزدی جهانگیری و هاشمی، در زمان لازم از لاریجانی حمایت خواهند کرد.
اعلام نظر لاریجانی مبنی بر اینکه اگر جهانگیری نیاید احتمال کاندیداتوری من وجود دارد، ناشی از همین موضوع است و کارگزاران در نهایت محسن هاشمی را بعنوان کاندیدای نهایی حزب به نهاد اجماع ساز معرفی کردند.که دقیقا اقدامی در راستای صحبت های لاریجانی دال بر نیامدن جهانگیری است. از طرفی روند تشکیل نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان و انتخاب بهزاد نبوی به ریاست ان، حکایت از غالب شدن نیرو های تندرو اصلاح طلب بر این تشکیلات میداد، که بشدت مخالف کاندیداهای اجاره ای همانند روحانی هستند. اما به چنددلیل این اتفاق نخواهدافتاد.
اولا، تندروها کاندیداهایی که بتوانند از سد شورای نگهبان رد شوند را ندارند،و یا اگر هم داشته باشند، شانس انها کم است.بدلایل مختلف رای اوردن عارف و جهانگیری و هاشمی خیلی کم است.البته پزشکیان بدلیل پشتوانه ی قومی ترکها و اصلاح طلبان از شانس بیشتری برخوردار است. بنظر می رسد نام بردن از حسن خمینی و ناطق نوری در این اواخر نوعی تاکتیک فریب است. حسن خمینی بدلیل نداشتن سوابق اجرایی احتمال ردشدنش از سوی شورای نگهبان زیاد است. و از طرفی خودش هم انگیزه ای برای ورود به صحنه انتخابات در شرایط فعلی را ندارد. ناطق اگر بیاید احتمال اجماع بخشی از اصول گرایان و کل اصلاح طلبان بر روی او وجود دارد.اما ناطق مدتهااست که از صحنه ی اجرایی بدور است و مخالفین سرسختی هم در بین اصول گرایان دارد بطوریکه حضور او در دفتر بازرسی بیت رهبری را تحمل نکردند.
ثانیا این بهزاد نبوی، با بهزاد نبوی سال ۶۰ حدود۱۸۰ درجه تفاوت کرده است. نه تنها هیچ گونه تندروی در او وجود ندارد، بلکه در این شرایط خاص هم منافع ملی را بر تعلقات گروهی ترجیح می دهد. سخنان محمد رضا خاتمی در مورد بهزاد نبوی مبین این نظریه است. او گفت: “اتفاقا بهزاد دردهه ۶۰ فریز نشده است، بلکه به افق های بسیار دور دستی نگاه می کند که مصداق اینه و خشت خام است. امروز برای بهزاد اصلا چپ و راست مطرح نیست، و شاید بتوان گفت حتی از اصلاح طلب و اصول گرا هم عبور کرده است. برای بهزاد فقط یک چیز مطرح است، ایران و بعد مردم ایران که چه کنیم حالشان خوب شود.
به همین جهت است که می گوید حتی اگر به لاریجانی رای بدهیم، و حال ایران و مردم ایران بهتر شود این کار را باید کرد. بنابراین به احترام بهزاد و به خاطر تلاش بی وقفه او برای ایران و ایرانی باید کلاه از سر برداشت.” این گفتار نشان می دهد تندروترین حزب اصلاح طلبان، یعنی حزب اتحاد هم مخالفتی با حمایت از لاریجانی نداشته باشند. معاونت مرعشی و کمالی در نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان نیز به این دیدگاه کمک می کند. بنابراین اصلاح طلبان ممکن است یک و یا دو کاندیدای سخنور و مسلط به اوضاع که بتوانند در مناظره ها به لاریجانی کمک کنند معرفی نمایند، اما در پایان به نفع لاریجانی کنارخواهند رفت.بنظر می رسد لاریحانی ازنظر نزدیکی به بیت رهبری هم مشکلی نداشته باشد. نقطه ضعف لاریجانی مسائل اقتصادی برادرانش است، که کاندیداهای احتمالی هم از نظر نقاط ضعف
اقتصادی وغیر اقتصادی دست کمی از ایشان ندارند و وضعشان شدیدتر است و در موقع لزوم بیان می گردد.لاریجانی اگر قرارداد ۲۵ ساله با چین را به سر انجام برساند، شانس او در مقابل نظامیان افزایش می یابد.
بنظر می رسد سناریوی دولت با همراهی اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری ایجاد دوگانه “ظریف–لاریجانی”
است.چه درجامعه نخبگان کشور و چه در افکار عمومی، دولت در طول ۸ سال گذشته نتوانسته است نگاه به شرق که همان گسترش روابط مستحکم با کشورهای مشرق زمین است را دنبال نماید.صرف نظراز موفقیت ظریف در توافقنامه ی برجام اظهار نظر او مبنی بر رفاقت سی ساله با جو بایدن ضریب بالایی در اخبار به خود گرفته است که امید روابط مستحکم با غرب را در اینده نوید بیشتری می دهد. ایشان در موردی به حضور خود در همین سمت فعلی ابراز تمایل نمود.از طرفی تعیین علی لاریجانی بعنوان نماینده ی مورد وثوق رهبری ازطرف دولت ایران برای عقد قرارداد بلند مدت ۲۵ ساله با چین و ادامه این مسئولیت پس از بیرون امدن لاریجانی از مجلس و از طرف دولت، نشان دهنده استراتژی اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات اینده است. ماندگاری ظریف در دولت اینده با توجه به روابط ۳۰ ساله با بایدن و ریل گذاری به سمت غرب از طرف ایشان سبب تقویت روابط با غرب و بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی و افزایش ارزش پول ملی خواهد شد. از طرف دیگر به منظور پاسخ به مطالبات عمومی در رابطه با شرق و ایجاد توازان در روابط بین الملل ،نقش علی لاریجانی با توجه به مسئولیت انعقادقرارداد ۲۵ ساله با چین پر رنگ می شود.
- شهرام گراوندی
- کد خبر 12776
- 10920 بازدید
- بدون نظر
- پرینت