پیوند ایرانیان: ارتباطات میان فرهنگی، معمولاً ارتباطاتی است که میان اعضای فرهنگهای در تماس یا میان سخنگویان یا نمایندگان فرهنگی رخ میدهد
ارتباطات میان فرهنگی از ارتباطات درون فرهنگی و ارتباطات بین فرهنگی متمایز است، ارتباطات درون فرهنگی میان مردمی که فرهنگ مشترک دارند رخ میدهد و ارتباطات بین فرهنگی به تبادلات بین شخصی افراد از فرهنگ های گوناگون در نشستها اشاره دارد. ویلیام بی. گودیکانست ارتباطات بین فرهنگی و ارتباطات میان فرهنگی را به عنوان بخشهایی از ارتباطات بین گروهی در نظر می گیرد.
ارتباط و ارتباطات چیست؟ / قومنگاری ارتباطات چیست؟
زمانی که پژوهشگران میخواهند ارتباطات مردم از فرهنگ های مختلف را مقایسه و چگونگی تنوع ارتباطات از فرهنگی به فرهنگ دیگر را بررسی کنند، یک مطالعه ارتباطات میان فرهنگی انجام میدهند.
ویلیام بی. گودیکانست و کارمن ام. لی، این نوع پژوهش از بین چند رویکرد برای ادغام فرهنگ در نظریه های ارتباطات شناسایی می کنند. چنین نظریه پردازی باید بعد تنوع فرهنگی را به صراحت به هنجارها و احکام فرهنگی تأثیرگذار بر رفتار ارتباطی ارتباط دهد.
آن باید از ساده انگاری فرایند یا از پیوند نامناسب متغیر فرهنگی تأثیرگذار بر هنجارها، احکام فرهنگی یا برعکس اجتناب کند. این نوع مطالعه به چندین رشته دانشگاهی نظیر روانشناسی و جامعه شناسی توجه دارد، و از مفاهیمی مثل نگرش ها، باورها، شناخت، تبادلات بین فرهنگی، روزنامه نگاری، زبان و زبانشناسی، رسانه های جمعی، علائم غیرکلامی، فرهنگ سازمانی، ادراکات، تصور قالبی، الگوهای تفکر و ارزش ها استفاده می کند.
ابعاد نظری
چندین منبع متغیر فرهنگی بررسی شده است که عبارتند از: (الف) فاصله قدرت، یا مقیاسی که در آن فرهنگها شامل پایگاهها و سلسله مراتب قدرت در مقابل کیفیت نسبی می شود؛ (ب) فردگرایی- جمع گرایی، یا گسترهای که در آن فرهنگ به هویت شخصی فرد در مقابل هویت اجتماعی ارزش می یابد؛ (ج) خودتفسیری، یا شیوه ای که مردم خودشان تفسیر می کنند؛ (د) موقعیت بالا و پایین، یا مقیاسی که در آن یک فرهنگ به پویایی روابط در مقابل ارتباطات شفاهی مستقیم تکیه دارد.
تعدادی از نظریه های مهم از تمایزات بین فرهنگی استفاده کرده است. برای مثال، «نظریه گفتگوی رودررو» استلا تینگ-تومی ۱۹۸۵، نشان می دهد که چگونه ارتباطگرها از فرهنگهای مختلف، فعالیتهای متفاوتی رودرور را مدیریت می کند؛ «نظریه محدودیتهای محاورهای» یانگ یان کیم ۱۹۹۳، بررسی میکند که چگونه مردم از فرهنگهای مختلف راهبردهای ارتباطی متنوعی را انتخاب می کنند؛ «نظریه تخطی های مورد انتظار» جودی بورگون ۱۹۷۸، بر نحوه واکنش ارتباطگرهای فرهنگهای مختلف هنگام نقض انتظارتشان تاکید می کند و «نظریه مدیریت تردید/ نگرانی» ویلیام بی.
گودی کانست ۱۹۹۵، تاکید می کند بر اینکه چگونه ارتباطگرها تردید و نگرانی در ارتباطات میان فرهنگی به وجود می آورند. نمونه دیگر، «نظریه انطباق ارتباطی» منسوب به هاروارد گیلز و دیگران، شیوه هایی را بررسی میکند که در آن ارتباطگرها رویههای فرهنگی متنوع در موقعیتهای میان فرهنگی تطبیق میدهند.
علاوه بر این پژوهش های میان فرهنگی باید به طیفی از متغیرهای مهم دیگری تمرکز کنند. میشل اچ. پروسر در کتاب گفتگوی فرهنگی چاپ ۱۹۷۸، چندین مسئله شناسایی می کند که می تواند راهنمای این کار باشد. به همین منوال، آن باید نقش تضاد و تصمیم متضاد را بررسی کند، که در آن ارتباطات برای کنترل و قدرت، تأثیر فناوری به ویژه فناوری های اطلاعاتی، ثبات فرهنگی، وابستگی فرهنگی یا وابستگی متقابل استفاده میشود.
استیو جی. کولیچ تحلیل نه سطحی به مثابه موضوعاتی برای پژوهش میان فرهنگی پیشنهاد می کند که در آن فرهنگ برحسب معیارهای زیر بررسی میشود:
• آرمان های اسطوره ای مبالغه شده؛
• ارتقاء رسانه جریان اصلی یا رویههای رسانهای؛
• هنجارهای الگوی شهوندی؛
• مکانیزیم رفتاری مورد انتظار؛
• شبکههای منسجم، شامل یک مجموعهای شبکههای واقعی و خیالی؛
• سمبلهای رسانه ای؛
• واکنشهای شخصی غیرارادی به شناسه؛
• گزینههای چارچوب شخصی، نظیر شناخت نظریه های دوبعدی در فرهنگ مدرن و سنتی؛
• معنای شخصی شده.
در زمینه پژوهش علوم اجتماعی، کوریش پیشنهاد می کند که شبکه منسجم را می توان در بررسی میان فرهنگی ارتباطات توسعه داد که سطوح فرهنگی، خرده فرهنگی، زمینه ای و فردی فرهنگ را ادغام می کند. یک شبکه منسجم شامل اجتماعی شدن فرهنگ می باشد که به صورت عمودی یا افقی درون یک فرهنگ به میراث مانده است؛ به طوراجتماعی ادراکاتی درون زمینه گروه های اجتماعی ساخت می یابد؛ و به طور شخصی معانی را تفسیر می کند، که شامل ادراکات مفهومی درون گروه ای اجتماعی و معانی انعکاسی و نسبی می شود، که منتهی به مطالعات بین فرهنگی می شود.
کولیش بررسی می کند که در سطح فرهنگی، سطح فرهنگی مستلزم توجه به مسائلی نظیر اسطوره های آرمانی، رویه های جمعی، هنجارهای مدل شهروندی می باشد. در سطح خرده فرهنگی یا بافتی، وی پیشنهاد می کند که مکانیزم های رفتاری، شبکه های منسجم، و سنبل های رسانه ای مستلزم توجه می باشد، و در سطح فردی، دانشمندان مستلزم تفسیر واکنشهای غیرارادی، گزینه های بافتی شخصی و معانی شخصی می باشد.
مثالهای توضیحی
یک مثال طولی اخیر از نتایج پژوهش میان فرهنگی، شامل «امور جهانی میان فرهنگی طرح معنای موثر» چارلز اُزگود می باشد، که به منظور کشف فاکتورهای جهانی اولیه از معنا در میان تقریباً ۵۰ فرهنگ طراحی شده است.
در این مطالعه چندملیتی، ۱۰۰ نوجوان پسر از هر فرهنگ انتخاب شده بودند تا با ۱۰۰ اصطلاح، ادراکشان از خوبی یا بدی، قدرت یا فقدان قدرت و چابکی یا تنبلی ارزیابی کنند. این مطالعه فرضیه ها را بدون توجه به زبان یا فرهنگ بررسی و تایید می کند، انسانها از چارچوب توصیفی و توضیحی مشابهی در کاربرد معانی موثر از مفاهیم نظیر نگرش ها، احساسات، تصورات قالبی و ارزشها استفاده می کنند.
دسموند موریس در کتاب «ژست ها»۱۹۸۰ درباره کاربرد الگوهای ژستی غیرکلامی در میان مردان میان سال ۲۵ فرهنگ اروپایی، فرض و تأیید می کند مردانی که نزدیک به دریای مدیترانه زندگی می کنند و در رفتارهای فرهنگ ملی ثابت هستند و از ژست های مبالغه آمیز و گستردهتری نسبت به مردان میان سال ساکن در کشورهای اروپای شمالی و اسکاندیناوی استفاده می کنند.
این فرض که گروه اول ژست های معنادارجنسی بیشتری نسبت به فرهنگ های اروپای شمالی و اسکاندیناوی دارند نیز عموماً تأیید شده است. بعدها، در کتابش ۱۹۹۴ «زبان بدن: راهنمایی جهانی ژست ها»، بیشتر مطالعات غیرکلامی میان فرهنگی در یک طیف جغرافیایی گسترده بررسی کرده است.
در کنفرانس ۹ روزه سال ۱۹۷۴ درباره پژوهش دوفرهنگی ژاپنی-آمریکایی در نیهونماتسو ژاپن، گروه پژوهشی فرض کردند که مشارکت ژاپنی ها بیشتر وظیفه محور بود و مشارکت آمریکایی ها بیشتر فرایندمحور بود. عجیب نیست که، یافته ها نشان میدهد که مشارکت جوانان ژاپنی و آمریکایی بیشتر فرایندمحور بود درحالی که مشارکت افراد مسن ژاپنی و آمریکایی بیشتر وظیفه محور بود، بنابراین فرضیه رد شد. کتاب «گفتگوی فرهنگی» میشل اچ. پروسر این کنفرانس پژوهشی درباره ماهیت گفتگوی دوفرهنگی را بررسی می کند.
یکی از مهمترین مطالعات میان فرهنگی درباره ارزش ها و نگرش های ملی، تحلیل ۱۱۶۰۰۰ پاسخگو جامعه شناس هلندی گیرت هافستد بود. برمبنای این مطالعه، وی در ابتدا توسعه چهار بعد فرهنگ ملی را پیشنهاد می کند- گریز نامطمئن، فاصلی قدرت، فردگرایی در مقابل جمع گرایی و مردانگی در مقابل زنانگی. میشل هاریز باوند بعد پنجمی در ۱۹۸۷ به نام پویایی کنفوسیوسی اضافه کرد که به عنوان جهت گیری کوتاه مدت در مقابل جهت گیری بلندمدت شناخته می شود. گریز نامطمئن به سطحی را اشاره می کند که در آن اعضای فرهنگ ملی از بی اطمینانی اجتناب می کنند یا آن را می پذیرند؛ فاصله قدرت گستره ای که در آن اعضای کم قدرت سازمان و موسسات توزیع قدرت برابری را می پذیرند.
مردانگی در مقابل زنانگی، اخیراً به عنوان پرخاشگری در مقابل تربیت توصیف می شود که بر چگونگی مدیریت مسائل جنسیتی به وسیله فرهنگ ملی تأکید می کند.
فردگرایی در مقابل جمع گیرایی، در ابتدا از سوی جامعه شناس بین فرهنگی هری سی. تریاندیس پیشنهاد شد که تمرکز بر این دارد که آیا اعضای فرهنگ ملی گرایش به ارزش های فردگرایی دارند یا جمع گرایی. ارتباط فرهنگ چینی در ۱۹۸۷ پیشنهاد می کند که سوگیری غربی هافستد مستلزم تکمیل یک سوگیری روش شناختی کنفوسیوسی چینی است.
بعد تغییرپذیری فرهنگی سه جنبه دارد: روابط متقابل پایگاهی؛ انسجام یا هماهنگی با دیگری؛ و نظم اخلاقی. در ۲۰۰۸، هافستد دو بعد جدید، سهیل گیری در مقابل محدودیت و جاودانگی در مقابل انسانیت انعطافپذیر را اضافه کرد. این ابعاد جدید در مقاله «بعدسازی فرهنگ: چارچوب مدلی هافستد»، در کتاب زیر چاپ مطالعات ارزش میان فرهنگی استیو جی.کولیش و میشل پروسر بیان شده است.
مسائل میان فرهنگی غربی درمقابل غیر غربی
بسیاری از مطالعات میان فرهنگی اخیر تأکید بر مقایسه بین الگوهای رفتاری ژاپنی و آمریکایی، آمریکایی و اروپایی یا آمریکایی و شوروی سابق دارد. اخیراً، پژوهش برجسته ای بر جنبه های فرهنگی متضاد آمریکای ها و چینی ها یا چینی ها و دیگر غربیها تأکید داشته است. میشل هاری باوند توصیه می کند که این مطالعات دوفرهنگی مفید هستند که روانشناسان میان فرهنگی از روش های پژوهش غربی برای بررسی الگوهای فرهنگی بومی استفاده می کنند.
او پژوهشگران میان فرهنگی وا می دارد تا به سمت مطالعات فرهنگی تر حرکت کنند، به طوری که در مطالعات هافستد برای اعتبار بالا، در ۱۰ گروه فرهنگی اخیر لازم شده است که مقیاس های آماری استاندارد علوم اجتماعی استفاده شود.
چانگ هوچینگ پیشنهاد می کند که در ساخت نظریه میان فرهنگی ایدئولوژی های غربی به همراه ایدئولوژی های آسیایی باید تفسیر شود و نقطه شروع مرکزی برای چندین جوامع آسیایی باید کنفوسیوس باشد. این مستلزم شناخت نظریه های میان فرهنگی درباره روابط متقابل، دوستی، ارتباطات بین شخصی و ارتباطات بین فرهنگی ریشه های کنفوسیوسی می باشد.
با این حال، در همین زمان کنفوسیوس باید با نظریه های مدرن هماهنگ شود و باید هم با نظریه های غربی قدیمی و معاصر و هم با نظریه های آسیایی رقابت می کند. برنامه پژوهشی وی منجر به ساختار بالقوه نظریه های میان فرهنگی شد که ابتدا منجر به کشف روابط متقابل شد که در جامعه چینی توسعه یافت و سپس نشان داد که چگونه این روابط متقابل بین غرب و شرق از طریق مبادلات فرهنگی نظیر کتاب های عامه پسند، کارگاه و سمینار توسعه می یابد.
در نهایت، وی نشان می دهد که چگونه این آرمان های ارتباطی به صورت خرده فرهنگی از طریق زبان عادی توسعه و گسترش یافت که چینی ها در زندگی روزمره شان استفاده می کنند. اساساً، او بر این باور است که ساختار نظریه میان فرهنگی برای جامعه ای نظیر چین باید تمرکز کند بر اینکه چگونه چینی ها این روابط متقابلشان را از طریق زندگی روزمره شان با کاربرد زبان ایجاد می کنند.
پژوهشگران میان فرهنگی در یک چنین نشست ایده آل باید هم در زبان غربی و هم چینی دوفرهنگی باشد.
هوانگ کوانگ کو، همچنین بحث می کند که توسعه پژوهش میان فرهنگی علمی اجتماعی در نشست بومی آسیا مسئله ساز است زیرا روشهای علوم اجتماعی غربی همیشه متناسب با بررسی فاکتورهای فرهنگ بومی آسیا نیست. وی بر این باور است که نظریه های علوم اجتماعی غربی، یا جهان کوچک علمی در مقابل جهان زندگی بومی آسیایی برای روشنفکران در کشورهای غیرغربی، محدودیت های جدی دارند نظیر فلسفه علم برای ساخت جهان کوچک علمی ضرورتاً یک محصول نامنسجم فرهنگ های بیگانه با سنت های فرهنگی تجربی آسیایی است.
بنابراین، یک پژوهشگر ارتباطات میان فرهنگی باید یک نظریه تنش زا برای حل مسائل علمی ساخت دهد که به وسیله آن ناهماهنگی های بین نظریه های غربی و پدیده یا نتایج مشاهده شده از تجربیات در کشورهای آسیایی سنتی، تناقض ها درون یک سیستم یا نظریه و تضادها بین دو نوع نظریه موجب شده است. برای مثال، عدالت رسمی در مطالعات میان فرهنگی علمی غربی شامل عناصر اساسی نظیر اقتدار در یک روابط متقابل برابر می شود با این حال عملاً توجهی به معنای جنبه کنفوسیوس برای برتری در تعیین آنچه عدالت است نمی کند.
توجه به مطالعات ارتباطات میان فرهنگی برای دانشمندان چینی به عنوان مثال گوان شیجی چندین مسئله برای چین و به طور ضمنی برای دیگر کشورهای آسیایی بیان میکند:
• (الف) پژوهش گفتگویی بیش از مطالعات تجربی اجرا شده است؛
• (ب) بیشتر پژوهش ها در تک رشته های انجام می شود تا بین رشته ای؛
• (ج) مقدمات عمومی بیش از عناوین خاص با شخصیت های چینی فراهم شده است؛
• (د) پژوهش روسی-آمریکایی بیش از مطالعات تطبیقی چین با دیگر کشورها انجام شده است؛
• (و) مطالعات بین المللی بیش از پژوهش میان فرهنگی خانوادگی در اجتماعات چینی مختلف در سرزمین تایوان، هنگ کنگ و چینی های پراکنده انجام شده است.
وی بحث می کند که این شگفتی روش شناسی پژوهش و تمرکز به یک تنگناها در محدودسازی پژوهش ارتباطاتی میان فرهنگی عمیق چینی و آسیایی دارد.
پیوند ایرانیان. چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱_ سال چهارم _ شماره ۲۱۲ _ صفحه ۴
- شهرام گراوندی
- کد خبر 12960
- 2514 بازدید
- بدون نظر
- پرینت