شما اینجا هستید
فرهنگی » برخیز در این تلاوت تلخ!

 
    «موج ناب» گرایشی است در شعر فارسیِ معاصر که از زایش­های جریان شعر «موج نو» به شمار می­آید. «موج ناب» در میانه­ ی دهه­ ی پنجاه خورشیدی با حمایت و کوشش منوچهر آتشی و معرفی آن از طریق مجلّه­ ی تماشا پاگرفت. پایه­ گذاران حلقه ­ی نخست موج ناب، پنج شاعر جوان به نام­های سیدعلی صالحی، هرمز علی­پور، آریا آریاپور، یارمحمّد اسدپور و سیروس رادمنش بودند. خاستگاه اصلی این موج، نخست، شهر نفتی مسجدسلیمان در جنوب غربی ایران بود،
سپس با استقبال نشریّاتی هم­چون تماشا و بنیاد، این نحوه­ی سرایش علاقه­ مندان بسیاری در سراسر ایران یافت. دو رخداد عظیم و دگرگون­ کننده­ ی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی از یک سو و از دست رفتن پایگاه­ های رسانه­ ای آن از سوی دیگر، موجب کم فروغ شدن و رفته ­رفته به خاموشی گراییدن این موج گردید و شاعران آن در میانه­ ی دهه­ ی شصت هر کدام سرمشق­های تازه­ای را در سرودن پی گرفتند.
تعهّدگریزی و فردگرایی، اقلیم‌گرایی، گرایش به زبان نثر، آشنایی­زدایی، هنجارگریزی در نحو زبان، تأکید بر تقطیع ویژه، تصویرگرایی و کشف روابط جدید و تجریدی میان اشیا، بهره‌گیری از زبانی عاطفی و گاه مبهم، توجه به فرم و شکل بیان، ایجاز و بسامد زیاد واژگان اقلیمی و عناصر طبیعت بومی در شعر از مهم‌ترین ویژگی‌های این موج شعر است.
 

  1. درآمد

آموزه ­های نیما با آزمون­ های تازه­ و گاه متفاوتی از سوی شاگردان مستقیم یا پیروان تازه نفس او در دهه ­های بعد روبه­رو شد. در دهه­ی چهل خورشیدی – که باید به حقّ آن را دهه­ی موج‌ها و جریان­های ادبی نامید- و در پی آموزه­های نیما و آزمون­های پس از آن، «موج نو» در شعر فارسیِ معاصر پدید آمد و به‌سرعت هواداران بسیار یافت؛ شعر موج نو در سراسر دهه­ ی چهل و بخشی از دهه­ی پنجاه، با تمام شعبه­ها و زایش‌هایش، از جمله جریان­های فراگیر بود۱. موج ناب یکی از این زایش­ها بود که در میانه­ی دهه­ ی پنجاه شمسی، چند سالی شاعران، حامیان، منتقدان و هواداران خود را یافت. خاستگاه جغرافیایی این موج شعری، نخست، شهر مسجدسلیمان در استان خوزستان بود؛ منطقه ­ای که نخستین نفت­شهر خاورمیانه به شمار می­رود.
البتّه، پس از مدت کوتاهی، دامنه­ ی شاعران این موج از شهر مسجدسلیمان فراتر رفت و خواهندگان و سرایندگان زیادی در سراسر ایران پیدا کرد؛ با این همه، تاکنون پژوهشی مستقلّ و گسترده در باب آغاز و پایان این موج شعری انجام نگرفته است. ناگفته نماند برخی از پژوهشگران و منتقدان هم­چون محمّد حقوقی، علی باباچاهی، شمس لنگرودی و … در آثاری از قبیل: شعر نو از آغاز تا امروز، گزاره­های منفرد، تاریخ تحلیلی شعر نو و برخی گفتارها و یادداشت­های دیگر، خلاصه‌وار به این جریان شعری اشاره­هایی کرده­اند، اما حقّ آن است که بگوییم این نگاه­ها، هیچ‌گاه نتوانسته است چشم­اندازهای این موج شعری و ویژگی­های آن را به تمامی بازنمایاند. نویسندگان این مقاله کوشیده­ اند با پیش چشم داشتن و سود جستن از دیدگاه‌های آنان، پژوهشی گسترده­تر در باب موج ناب، خاستگاه جغرافیایی آن، زمینه­های ادبی، فرهنگی و اجتماعی، ویژگی­ ها و شاعران آن به انجام رسانند.
 

  1. موج ناب در یک نگاه؛ زمینه­ها و شرایط اجتماعی و ادبی

فاصله­ ی آغاز دهه­ی چهل خورشیدی تا مقطع انقلاب اسلامی، سال­های آزمودن موج­ها و جریان­های شعری است که تفاوت چندانی میان بسیاری از آن­ها نیست، امّا نام­ های گوناگونی دارند: موج نو، شعر دیگر، شعر حجم، موج ناب و … در چرایی پیدایش چنین رویکردی نسبت به شعر می­ توان علت­هایی را برشمرد که بیان مفصل همه­ی آن­ها موضوع این مقاله نیست، امّا به چهار مورد از آن­ها به اختصار می‌پردازیم:
گرایش ذاتی به تحول­خواهی در شعر که از مشروطه آشکار شد و با نیما اوج گرفت. ۲٫ آشنایی بیش­تر و عمیق­تر با شعر جهان و تحولات آن همراه با نظریه­پردازی­های ادبی و شعری و رواج دیدگاه­های منتقدانه­ی جدید که اغلب از راه ترجمه و آشنایی شاعران و منتقدان با شعر و نقد غرب به دست آمد. ۳٫ تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه­ی ایران و به دنبال آن احساس تغییر در ذائقه­ی خوانندگان شعر فارسی. ۴٫ رویگردانی از شعر اجتماعی یا همان تعهدگریزی که عمدتاً در خصوص پیدایش موج نو، شعر حجم و موج ناب قابل بررسی است.
در توضیح این چهار علت باید گفت به طور کلی از اواخر دهه­ی سی گرایشی پیشتاز و دگرگون­ طلب در شعر فارسی پیدا شد که رفته­رفته پرشورتر و جسورتر گردید؛ گویی برای برخی از این شاعران، شعر نیمایی و شاملویی در مسیر شعر فارسی ایستگاه­هایی بود که باید توقفی در آن­ها کرد و نفسی گرفت و سپس آن­ها را پشت سر گذاشت و عبور کرد. سیروس رادمنش شاعر و نظریه‌پرداز موج ناب از همین منظر است که سرودن به شیوه­ی شاملو را «توقف در ایستگاه شاملویی شعر» می­داند؛ ایستگاهی که باید شعر را از آن بیرون کشید (رادمنش، ۱۳۸۲: ص۵۷-۵۸).
درخصوص تعهّدگریزی موج نو که از دهه­ ی چهل آغاز شد و با موج ناب ادامه یافت، نیز باید گفت این نگرش خود تا حدود بسیاری معلول سرخوردگی‌های اجتماعی بود. در چنین فضایی است که شاعر احساس می‌کند کار و کوشش پیشگامان او در دگرگون کردن اوضاع ناکام بوده است. در نتیجه با تهی­ کردن شعر از موضع­گیری انتقادی و اجتماعی، گویی که به انتقام­ گیری از جریان حاکم می­پردازد و اذعان می‌کند که در چنین شرایطی اساساً وظیفه­ی او اصلاح جامعه و تغییر اوضاع نیست.
منوچهر آتشی نیز گویا در پذیرش این مطلب و در پاسخ به ایراد شاعران و منتقدان باورمند به تعهد اجتماعی شاعر است که می‌گوید کار شاعر دگرگون کردن جهان نیست. (آتشی، ۱۳۸۷: ص ۵). در چنین شرایط و اوضاعی، شاعر به فردیت خویش پناه می­برد و بیش و پیش از هر چیز به عناصر تجریدی شعر و جنبه­ های هنری آن دقیق می­شود و تاکید می­ورزد و در این راه حتی از «کلمات عادی و روزمره­ ی زبان و مسایل روز» نیز فاصله می­گیرد (باباچاهی، ۱۳۸۰: ص ۹۱۴). وصف «ناب» هم که منوچهر آتشی۲ بر شعر این شاعران نهاد (آتشی، ۱۴ اسفند ۲۵۳۵: ص ۱۲)، خود ناظر بر درون­مایه ­های شعری و ویژگی­های تازه­ ی زبانی و اندیشگی این شاعران بود که در شعر معاصر برجسته نشان می­داد. کوتاه­سرایی و ایجازِ ابهام ­آمیز، توجه به فضاها و تصاویر سوررئال، بوم­گرایی و گرایش شدید به زبان نثر از دیگر مشخصه­ های شعر موج ناب به شمار می­رود.
 

  1. خاستگاه جغرافیایی و بنیان­گذاران موج ناب

در مطالعه­ ی عوامل و شرایط شکل­گیری و تغییر سبک­های ادبی و هنری، بازشناخت محیط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی منطقه­ای که نخستین شاعران یک جریان شعری  و هنری از آن­جا سربرآورده یا نظریّه‌پردازی کرده­اند، اهمیّت بسیار دارد. در هشتاد سال گذشته، منطقه­ی جنوب غربی ایران به دلایل اقتصادی، به­ویژه اقتصاد نفت و نیز موقعیّت جغرافیایی و بندری برخی از شهرهای آن که از دروازه­های مهمّ ورود مظاهر تمدّن غرب به شمار می­آمده­ است، نقش مهمّی در ایجاد، پذیرش و تغییر پدیده­های گوناگون فرهنگی و اجتماعی و ادبی ایران، به­ویژه ادبیّات داستانی داشته است و در این خصوص شهر مسجدسلیمان و بندر آبادان موقعیّت ویژه‌ای داشتند.
نام مسجدسلیمان در شمال شرقی خوزستان، با کشف نفت و حفّاری و فوران نخستین چاه نفت خاورمیانه (پنجم خردادماه ۱۲۷۸ خورشیدی) در منطقه­ی نفتون بر سر زبان­ها افتاد و در پی آن تاسیسات عظیم نفتی و تشکیلات مدرن اداری برای استخراج و صدور نفت در این شهر ساخته شد و سیل جمعیت از نقاط مختلف ایران و کارشناسان و مهندسان خارجی و به­ویژه انگلیسی به این سرزمین سرازیر شد.
در سایه­ی مظاهر صنعتی و شهرسازی، خواه ناخواه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی این شهر دستخوش دگرگونی­های مثبت و منفی شد و بیش و پیش­تر از هرجای دیگر ایران به صحنه­ی جدال سنّت و مدرنیسم تبدیل گردید. این همه، موجب شد جامعه­ای در آنجا شکل بگیرد که از نظر اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از دیگر مناطق ایران آن سال­ها پیشرفته­تر باشد و بسیاری از شاعران و تجددطلبان آن زمان – از جمله ملک الشعرای بهار- نیز برای دیدنش به آنجا سفر کردند و از آن­چه دیدند، احساس شگفتی نمودند۳.
نخستین شاعران موج ناب از همین شهر برآمدند و در محیطی بالیدند که گرچه رونق سال­های نخست را نداشت، اما حامل میراث فرهنگی و اجتماعی پیش­تازی بود که نسل پیشین آن شهر در سایه­ی آن­چه گفتیم، به دست آورده بود. آریا آریاپور(حمید کریم­پور)، سیدعلی صالحی، یارمحمّد اسدپور، هرمز علی­پور و سیروس رادمنش نخستین شاعران موج ناب از مسجدسلیمان برآمدند و در آنجا بالیدند. منوچهر آتشی به «مرکزیّت ادبی» مسجدسلیمان در پیدایی موج ناب (آتشی، ۱۶ مهر ۲۵۳۶: ص ۱۴) و سیدعلی صالحی به تاثیر فضای فرهنگی منطقه و تاثیر «موجزگویی گویش بختیاری» بر موج ناب اذعان کرده‌اند (کریمی، ۱۳۸۲: ص۸).
 

  1. ویژگی­های شعر موج ناب

منوچهر آتشی در همان نخستین مطلبی که برای تایید و ترویج شعر آریاپور در مجلّه­ی تماشا نوشت، چند نکته مهم را که جزء مشخّصه­های ثابت شعر ناب­اند، به درستی یادآور شد: شعر ناب بیانی فشرده و موجز و خالی از حشو دارد. شعری حسّی است. عناصر طبیعت در آن نمود بارز دارد. حس­ها و عناصر طبیعت در آن گره­خورده­اند… (آتشی، ۱۴ اسفند ۲۵۳۵: ص ۱۲). اکنون مشخصه­های فکری، زبانی و ادبی شعر موج ناب را با ذکر شواهد شعری بررسی می­کنیم:
 
۱-۴٫ ویژگی­های فکری و اندیشه­ای
شعر فارسیِ معاصر در فاصله­ی سال­های ۱۳۴۰ خورشیدی تا مقطع انقلاب ۵۷ در یک تقسیم­بندی کلّی از منظر توجّه به مسائل اجتماعی و سیاسی، به دو جبهه­ی متمایز و مشخص تقسیم می­شود: شعر متعهد و شعر غیرمتعهد. آغاز این تقسیم­بندی و جبهه­گیری هنرمندان مقابل هم از دهه­ی بیست و سال­های پس جنگ جهانی دوّم آغاز و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آشکارتر از پیش شد. از سوی دیگر، در سال ۱۳۴۱، انقلاب «شاه و ملت» از جانب رژیم پهلوی اعلام و اصول مدرنیزاسیون با جدیت بیشتری در ایران پیگیری ­شد. در پی این برنامه، مظاهر غرب به­گونه­ی وسیع و آشکار در لایه­های مختلف زندگی مردم بروز ­و ظهور یافت و این وضعیت جدید، کم­­کم شعر و داستان – و کلاً هنر- را به دو گروه متعهد و غیر متعهد تقسیم ­کرد (شمس لنگرودی، ۱۳۷۹: ص۲۰). می­توان گفت که «آگاهی نویسندگان از وضعیت مصیبت­بار جامعه سبب شد که “اعتراض” بن­مایه­ی مهم­ترین آثار ادبی این دوره گردد. اما ضدیت با شبه‌مدرنیسیم پهلوی، به شکل­گیری گرایش رمانتیک “بازگشت به خویش” انجامید» (میرعابدینی، ۱۳۸۰: ص۴۰۶). مباحث، مقالات، گفتارها و جُنگ­های بسیاری در دهه­ی چهل عرضه ­شد که جولانگاه طرفداران این دو عقیده بودند.
پدید آمدن موج نو و گسترش آن در کشور و پیوستن علاقه­مندان بسیار به آن زمینه­ای شد تا موضوع عدم تعهد در هنر و «هنر برای هنر» از جمله مباحث نقد شعر آن دوره به شمار آید و در مقابل نیز، شعر معترض نمایندگان و خواهندگان خود را داشته باشد. با این توضیحات، به مهم­ترین ویژگی­های فکری شعر ناب می­پردازیم:
 
۱-۱-۴٫ تعهدگریزی و فردگرایی
همان­گونه که پیش از این گفته شد، شعرِ موج ناب، برآیند تجربیات شاعران موج نو و شعبات آن بود. هم­خوانی فکری شاعران این موج، بیش­تر به مباحث و آرای شاعران شعر دیگر و به ویژه شعر حجم نزدیک­تر می­نماید. نگاهی اجمالی به شعرهای این شاعران – دست­کم در فاصله­ی سال­های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ خورشیدی – نشان دهنده‌ی این است که مباحث اجتماعی- سیاسی و شرایط پُر التهاب جامعه­ی ایرانی، در آثار آنان هیچ­گونه نمودی ندارد. در گیرودار سال­هایی که موج ناب شکل گرفت و به جامعه معرفی شد، شعر اعتراض و چریکی سرشار از واژه‌های «خشم، خون، آتش، گلوله، شهید و …» بود؛ شعری عریان، فوری و هیجان­برانگیز. در آن زمانه­ی پُر هیاهو شاعران معترض چنین می­سرودند:
 
شب/ – این شقاوت گسترده -/ از کوچه­های تیره/ می­گذرد –/ و میدان را/ رگباری از گلوله/ می­پوشاند/
خون رفیق/ – اما -/ خورشید روشنی است/ بر قلب باستانی میدان (میرفطروس، ۱۳۵۷: ص۲۹).
 
امّا «ناب­سرایان» مانند شاعران موج نو، چشم بر رخدادهای تکان دهنده­ی پیرامون خود می­بستند و به انزوا می ­گریختند؛ اعتقاد داشتند «شاعر ]شعر ناب[ نه تنها از گفتن شعر اجتماعی بیزار است، بلکه در بند بند اشعارش از تلخ­ترین روزهای عمرش سخن می­­ گوید، بی آن که این تلخی را به ریشه­ای و علتی پیوند دهد» (اسدپور، ۱۳۷۶: ص۲-۳). البتّه، همان­طور که پیش از این به اختصار در مدخل دوّم مقاله آوردیم،
تعهدگریزی شاعران حجم و ناب، تا حدود بسیاری معلول سرخوردگی­ها و ناکامی­های اجتماعی است، یعنی شرایط پیش­آمده به گونه­ای است که شاعر احساس می­کند کار و کوشش پیشگامان او با سرودن شعر اجتماعی و متعهدانه تاثیری در دگرگون کردن اوضاع نداشته است، پس او نیز با تهی­ کردن شعر خود از موضع­گیری­های انتقادی و اجتماعی راه­های نرفته­ ی دیگری را جست­ و جو می­ کند و سرانجام به این نتیجه می­رسد که اساساً اصلاح و تغییر اوضاع وظیفه­ ی او نیست. افزون بر این به نظر می‌رسد نوعی جریان‌سازی حکومت برای به انحراف کشاندن جریان پرشور شعر متعهد نیز در گرایش شاعران جوان به این موج شعری بی‌تاثیر نبوده باشد.
به هر روی، شعر ناب، در مجموع شعری است فردگرا، غیر متعهد و فاقد انگیزه و گرایش به مضامین اجتماعی و شاعر شعر ناب نیز می­کوشد شعر خود را برای خواننده­ای بنویسد که به قول خودش «ناب» باشد. به نظر او چنین خواننده­ای لزوماً مسائل و مشکلات اجتماعی را در شعر جست­وجو نمی­کند: «شعر ما برای هیچ خوانندی خاصی نیست، مگر برای خواننده­ی ناب. خواننده­ای که اسباب نزدیکی به کار ما را فراهم می­آورد و با ما به سفرهای عینی – ذهنی شعر می­آید. خواننده نیز باید خواننده­ی ناب باشد … ]شعر ما[ در هیچ یک از رده­بندی­ها قرار نمی­گیرد» (رادمنش، ۱۳۸۲: ص۵۷). البتّه پیش از شاعران موج ناب، یدالله رویایی به عنوان مهم‌ترین شاعر و نظریه‌پرداز شعز حجم، در خصوص خاص دانستن مخاطب شعر مدرن ایران در آن دوره گفته بود: «بین واقعیت و فراواقعیت یک فاصله­ی فضایی یا یک حجم (Spacement) قرار دارد. این حجم البته یک “حجم خیالی” است… ]و[ اگر خواننده بخواهد منظور شاعر را به درستی دریابد باید این حجم خیالی را بشناسد. او نیز باید بتواند با حرکتی از طول، عرض و ارتفاع به واقعیت برتر مورد نظر شاعر دست یابد» (رویایی، ۱۳۵۷: ص۲۱).
 
۲-۱-۴٫ اقلیم‌گرایی
 

 
اقلیم­ گرایی، یکی از ویژگی­های برجسته­ ی هنر و ادبیات جنوب است. اما آن چه در شعر شاعران موج ناب، ویژه ­تر می­ نماید، توجه به «ادبیات اقلیمی» است. «اقلیم­گرایی» اصطلاحی است که تی.اس.الیوت به کار گرفته است. به اعتقاد الیوت، توجه هنرمند – و به طور کلی آدمی – به ریشه­های فرهنگی در دنیای معاصر، امـر با اهمیتـی اسـت.
او می­گویـد: «آن چه مطلوب است، تجدید یک فرهنگ نابود شده نیست یا احیای یک فرهنگ در حد زوال تحت شرایط جدیدی که موجودیت آن را غیر ممکن می­سازد، بلکه مطلوب ما پرورش فرهنگی معاصر از ریشه­های قدیمی است» (الیوت، ۱۳۶۹: ص۶۲). الیوت ضمن تأکید بر این که انسان نباید خود را تنها شهروند ملّتی خاص بداند، بلکه مهم آن است که آدمی، خود را شهروند بخش ویژه­ای از کشورش، با وفاداری محلی به شمار آورد، راه تحقّق این ایده را در بستر زبان – زبانی شاعرانه و هنری- می­­داند. او سرانجام می‌گوید: «باید به خاطر داشت که برای انتقال یک فرهنگ – شیوه­ی خاصی در تفکر، احساس و رفتار – و برای نگهداری از آن، هیچ محافظی قابل اطمینان­تر از یک زبان نیست و برای بقا و تحقق این هدف باید به حیات خود هم­چون زبانــی ادبـی ادامـه دهـد و الـزاماً نه بـه صورت یک زبـان علمی، بلکه محققـاً بـه صورت یک زبان شاعرانه» (همان­: ص۶۶).
بررسی اجمالی آثار شاعران موج ناب، بیان­گر این واقعیت است که آنان به صورت هماهنگ به فرهنگ بومی و قومی خود توجه ویژه­ای کرده­اند. این نکته شایسته­ی یادآوری است که پیش از اینان، مجموعه‌ای از واژگان، رگه­هایی عناصر طبیعت و پاره­ای عقاید بومی در شعر هوشنگ چالنگی شاعر پیشکسوت و پیشتاز مسجدسلیمانی دهه­ی چهل نمود ویژه‌ای پیدا کرده بود و دور نیست که این شیوه­ی بیان، سرمشقی برای ناب‌سرایان بوده باشد.
شاعران موج ناب با بهره­مندی از چنین پیش­زمینه­هایی، به ریشه­های فرهنگی خود علاقه­ی همه­ جانبه­ای نشان دادند. هرچند هرمز علی­پور به طور کلّی باور دارد که حرکت آنان بیش­تر یک حرکت خودجوش و ناآگاهانه بوده است و معیار و مولفه­ای پیش چشم نداشته­اند (محیط، ۱۳۸۳: ص۳)؛ اما وفور واژگانی چون: «علف، ستاره، قافله، گیسو، ماه، زخم، شبدر، پونه، یال، اسب، پسین، گوسفند، زنگوله و…» در شعر اینان، خود به خود، به ترسیم فضای اقلیمی شعر آنان کممک می‌کرد. فضای اقلیمی شاعران موج ناب، سرانجام یکی از ویژگی­های ثابت همه شعرهای موسوم به این نام شد؛ شعری اقلیمی و سرشار از عناصر بومی.
آتشی که جدی­ترین پشتیبان شعر ناب بود، خود دل در گرو «ادبیات اقلیمی» داشت. امّا اقلیم­گرایی او حاصل تضاد روابط مدرنیته و سنّت نبود، بلکه او بیش­تر از منظری ضد فئودالیته به «اقلیم» می­نگریست؛ حال آن که «اقلیم­گرایی» پیشگامان موج ناب، بیش­تر برآیند یک نگاه مدرن بود. شک نیست که وضعیت خاص مسجدسلیمان که حاصل­ِ جمع سنت و مدرنیته، روابط اقتصادی و تولیدی جدید و افکار و عقاید نو و نیز تقابل فضای مدرن با سنت­های فرهنگی مردم منطقه بود، در پدید آمدن این نگاه و خلق چشم­اندازهای بومی و نوعی طبیعت­گرایی در شعر شاعران آن اقلیم تأثیر داشته است.
 
۲-۴ . ویژگی­های زبانی و ادبی
۱-۲-۴٫ گریز از وزن و گرایش به زبان نثر
گفتیم که موج ناب میراث­دار موج نو و شعبات آن بود. نخستین شاخص دگرگونی موج نو در آغاز دهه­ی چهل، خلق شعرهایی بود که از وزن شناخته شده­ی شعر نیمایی دوری می­جست تا به طبیعت نثر نزدیک شود. آتشی معتقد بود که تجربیات هوشنگ چالنگی در شعر بی­وزن، سرمشق شاعران موج ناب در سرودن شعرهای بی­وزن شده است (آتشی، ۲۵۳۶: ص۲۵)۴. از میان شاعران موج ناب؛ علی­پور، صالحی و اسدپور گرایش بیش­تری به زبان نثر داشتند و آریاپور و رادمنش بیش­تر از نحوی آهنگین در سروده­های خود بهره می­گرفتند:
 
بخند لاله­ی تاریک/ بخند/ که صدای سرخ شکفتنت/ میزبان یکسره­ی دنیاست/ بخند لاله­ی تاریک/ اینجا تمامی روستا یک چراغ دارد. (صالحی، تماشا، شماره­ی ۳۸۷، ۲۷ آبان ۱۳۵۷، ص ۳۰).
 
۲-۲-۴٫ تأکید بر تقطیع ویژه (نامأنوس)
مجزا نوشتن کلمات، عدم توجه به هم­نشینی کلمات در محور افقی و شکستن سطرهای معنی­­دار از جمله ویژگی­هایی است که شاعران موج ناب، آگاهانه و به منظور برجسته­سازی واژگان به آن دست یازیده­اند. این شاعران به تبعیت از شاعران «شعر دیگر» و «حجم»، با تقطیعی ویژه، فارغ از ارزش­های موسیقیایی در محور هم­نشینی کلام، بیش­تر در پی تشخّص بخشیدن به واژه بودند (قنبری، ۲۲ خرداد ۱۳۷۹: ۷). این رویکرد، در موارد زیادی باعث برش­های معنایی و محتوایی اثر در محور افقی می­شد. همان­گونه که پیش­تر آوردیم، شاعران شعر ناب، به­ویژه، با تأمل در آثار شاعران «شعر دیگر» به این ویژگی در نحوه­ی سرودن دست یافته بودند. از میان شاعران «شعر دیگر»، رویکرد بهرام اردبیلی و بیژن الهی به تقطیع خاص، پسند افتاد و سرمشق شاعران موج ناب قرار گرفت. نمونه­ هایی از تقطیع نامأنوس در آثار شاعران «شعر دیگر» و شعر شاعران موج ناب را نقل می­ک نیم:
 
درّ یتیم/ دریا/ سنگ لحد/ ماه/ توان یافتنم نیست/ مدینه­ ی بازگشت را…  (اردبیلی، شعر دیگر، «دفتر دوم»، ۱۳۴۹، شماره­ ی صفحه ندارد).
 
ساده­ تر از همیشه بگریز/ و گریه کن/ بجوی/ ستاره­ ای را که مهربان­تر/ حلق­ آویز کند/ که برای جدایی از این ماه/ باید بهانه داشت. (چالنگی، شعر دیگر، «دفتر دوم»، ۱۳۴۹، شماره­ ی صفحه ندارد).
وقتی نازکانه خوابی و آرام-/ و در متن/ سپیده می­زند-/ رابطه­ی نزدیک/ با نفس­های تو دارد-/
گلوبند/ که فراموش کرده­ای بازکنی (الهی، شعر دیگر، «دفتر دوم»، ۱۳۴۹، شماره­ ی صفحه ندارد)
 
و اکنون نمونه­ هایی از شعر شاعران موج ناب:
 
از ابرها/ به زیر/ که/ می­آیم/ و دیدگان مرگ/ مرا نمی­ بیند/ که جان اختران دارم/ از آسمان که می­ آیم. (علی­پور، ۱۳۷۰: ص۷۰).
 
دریایی بر پیشانی دل است./ و غافل از رمه­ای که/ آسیمه/ بر مدار کوه/ می­ چرخد،/ من/ می­بینم/ در آستانه­ی خورشید/ چوپانی/ نشسته­ ست.  (صالحی، تماشا، شماره­ ی ۳۴۱، ۱۲ آذر ۲۵۳۷، ص ۱۵).
 
به آشوب/ از نیاز دلپذیر تب/ ای/ همراهی مانده در کبود/ ای/ گیسو پیچانده به خواب/ با پریان به گفت­وگویی و/ هراس دلپذیر ستاره را/ گردن می­نه ی/ با دردی از/ اشارتی …  (رادمنش، تماشا، شماره­ی ۳۸۴، ۱۵ مهر ۱۳۵۷، ص ۲۳).
 
۳-۲-۴٫ تصویرگرایی، کشف روابط جدید و تجریدی میان اشیا و ایجاد تصاویر فراواقعی
شعر موج ناب شعری تصویری است.­ شاعران ناب در پی کشف روابط جدید میان واژگان، اشیا و پدیده­ها و خلق تصاویری با جنبه­هایی فراواقعی­اند. ترکیبات انتزاعی بسیاری مانند: «خرمن نقره»، «پوست اختران»، «گله­ی اختر»، «گریه­ی انار»، «گیسوان آبی خواب»، «رکوع نیلی من»، «هوس کشته­ی گربه­ی یک چشم» و… در شعر آنان به چشم می­خورد که در فرآیند تصویرگرایی، از مصالح اصلی شعرشان به شمار می­رود:
 
گلبرگی شاد بر آب/ سنگستونی از استخوان گورها/ بر فراز ناظر کوه/ بال­هایی می­رُست (رادمنش، زنده­رود، زمستان ۱۳۷۴، ص ۱۰۹).
به هیئتی غریب می­ آیم/ با سینه­ ای که/ سری پریشان دارد/ و این زندگی که به دندان گرفته­ام/ هنوز بنمانده است/ دریاب آتش این گیاه را! (آریاپور، بنیاد، سال نخست، آبان ۲۵۳۶،  ص ۴۹).
 
۴-۲-۴٫ بهره­گیری از زبانی عاطفی، پیچیده و مبهم
زبان شعری شاعران موج ناب چه در آثار نخستین که محصول هم­نشینی­ها و مراودات آن‌ها بود و چه بعدها که در اثر پراکندگی، هر کدام راه خود را در پیش گرفتند و به فراروی­هایی در شعر خود دست یازیدند، زبانی عاطفی و مخیّل است؛ زبانی سرشار از حس و نمادهای عاطفی. به باور یکی از شاعرانی که بعدها به موج ناب پیوست، این رفتار زبانی که به شباهت شعر این شاعران با هم منجر می­ شد، ناشی از عناصر فرهنگ بومی مشترک بوده است. به باور عزت­الله قاسمی، اشتراکات ذهنی، مهم­ترین عنصر تعیین کننده­ی زبان عاطفی آنان شد و بیش از آن چه یک تعهد بوده باشد، تصادفی از سر ناگزیری بود که می­توان آن را نوعی «هم­زمانی» خواند (قاسمی، آذر و دی و بهمن ۱۳۷۹: ص۱۰۳).
   اگرچه زبان شاعران موج ناب زبانی عاطفی است، اما گاهی، تعمد برخی از آن­ها – مانند رادمنش و اسدپور – باعث می­شد که شعرشان در عین سادگی و حسی بودن، اندکی پیچیده و مبهم بنماید. اما وجه غالب رفتار زبانی آنان در شعر، همان طور که گفته شد، بهره­گیری از جنبه­های عاطفی زبان است:
امروز هم/ از روزهایی است/ که غصه/ می­داند/ کدام سینه دلی مناسب­تر دارد…/ دستت/ شکسته باد/ ای عشق!/ از روبه­روی این خواب/ اگر آسوده/ بگذری… (علی­پور، بنیاد، سال دوم، تیر ۲۵۳۷، ص ۵۶).
پس چه وقت می­ رسد/ آن لحظه ­ای که طومار حکایت ما بسته می­شود/ حس می­ کنم/ کنار شام آخر ایستاده­ ایم/ رو به جانب مردگان/ با عبور همین مهتاب مهربان (آریاپور، تماشا، شماره ­ی ۳۸۰، ۱۱شهریور ۱۳۵۷، ص۲۳).
 
۵-۲-۴٫ توجه به فرم و شکل بیان
شاعر شعر موج ناب، به فرم و شکل بیان سخن­اش بسیار توجه ­می­کند. برای او معماری و ساختمان کلی شعر حتی بیش از معنی و محتوا ارزش دارد. برای روشن شدن نگاه شاعران موج ناب به فرم شعرشان، سخن رادمنش را در این باره نقل می­کنیم: «یک کنسرتو دارای سه موومان است که اصطلاحاً اکسپوزیسیون، گسترش و ری­اکسپوزیسیون گفته می­شود. این نوع شعر ]ناب[ در جوانی­اش بسیار شبیه یک کنسرتو بود. یعنی از سه بند اصلی تشکل می­شد. حالا اگر در ظاهر، بندهای شعر بیشتر بود، باز هم به لحاظ مضمونی و فنی در همان سه بند اصلی قرار می­گرفت… اما آن­چه شاخص­تر بود، همان موومان یا سنجش دوم شعر بود که به گسترش و تنوع فرم و مضمون می­پرداخت و از حس­ها و مشاهدات ظاهراً جدا از خط موسوم شعر توشه برمی­گرفت» (مرادی، ۲۰ بهمن ۱۳۸۶: ص۵).
توجه و تأکید شاعران موج ناب به این موضوع باعث می­گردید که ساختمان شعرشان از سه قطعه­ی به هم پیوسته تشکیل شود. در این شکل بیانی، بخش پایانی شعر، در تناسب با بخش­های قبلی، به­ویژه با بخش نخست و سطرهای آغازین شعر قرار می­گرفت. در نمونه­ ی زیر، برای نشان دادن فاصله­ ی میان این بندهای سه­ گانه، از نشانه­ی (//) استفاده شده است:
 
به خواب که می­روی/ ستاره به شیب/ دامن شب می­جوید.// چه می­ دوم در خویش و/  به رفتار/ زنگوله­های بی­صدا/ که به دیر/ بودمان// بخواب که می­روی/ ای زخم همیشه­ ی دل!/ این زاد و رود/ به پی­گشت پگاه/ زانو می­ زند  (رادمنش، تماشا، شماره­ ی ۳۷۳، ۳۱ تیر ۲۵۳۷، ص ۲۳).
 
۶-۲-۴٫ ایجاز
از مهم­ترین ویژگی­های شعر موج ناب، اصرار شاعران آن بر موجرنویسی است. تاکید بر گزیده­گویی، باعث ­شده است تا سطرهایی به غایت کوتاه و فشرده در شعر آن­ها پیدا شود. این شاعران، افزون بر ایجاز در محور افقی، بر ایجاز در کلیت شعر نیز پافشاری داشتند. به گونه­ای که می­توان در بیشتر آثارشان، نوعی «هایکو» سرایی را دید. سیدعلی صالحی توجه به این امر را نوعی تمرین برای عبور از عصر اشباع­شدگی شعر  در آن زمان می­داند (محیط، ۱۳۸۲: ص۴۲). منتقدی نیز با یادآوری ایجاز موج ناب نوشته است: «این­ها ]شاعران موج ناب[ به فضیلت واژه­ها معتقدند و شاید به همین خاطر بیان خود را از راه واژگانی اگرچه محدود اما با فضایی وسیع و حتی گاه مبهم عرضه می­دارند» (سلیمانی، آبان ۲۵۳۷: ص۶۷). به هر روی، پافشاری بر موجزنویسی، پدید آمدن شعرهایی بسیار کوتاه در کارنامه­ی شعری ناب­سرایان را در پی داشت:
 
از یادگاران سپید/ دانه نمی ­چیند/ منقار گیاهی دل./ که لذت کودکانه­ ی مرگ/ به سینه می­ کشد/
سرود دریا و شکوه خاتون را  (آریاپور، تماشا، شماره ­ی ۳۴۱، ۱۲آذر ۲۵۳۶، ص ۱۵).
آوای گلوبر دارد/ این ماه پریده­رنگ/ که نی را از لب من می­ اندازد/ بی­عشق و علف/ در سینه­ نمی­گنجی/ ای بهار/ که از علف این ایام/ «الف – لام – میم»/ عروج دیگری دارد. (اسدپور، تماشا، شماره­ی ۳۷۶، ۲۱ مرداد ۲۵۳۷، ص ۱۹).
با پریان/ به گفت ­وگوی راز/ تا تپش­های ایستاده­ی دریا/ سینه می­ کشد/ ماه/ تا عریانی گل/
شب که از ستاره­ ی نوزاد/ چون/ شکوه کند (رادمنش، تماشا، شماره­ ی ۳۸۴، ۱۵ مهر ۱۳۵۷، ص ۲۲).
 
۷-۲-۴٫ بسامد بالای واژگان اقلیمی و عناصر طبیعت بومی در شعر
عناصر طبیعت بومی و واژگان اقلیمی با نظریه­ی نیما و شعر او به گستردگی در شعر معاصر به کار گرفته شد. پس از او، یکی از مهم­ترین شاعرانی که به واژگان اقلیمِ زادبوم خود توجه ویژه­ای کرد منوچهر آتشی است که شعرهایش گنجینه­ای از واژگان بومی است. هوشنگ چالنگی نیز توجه بسیاری به عناصر طبیعتِ زادبوم دارد و واژگان و ترکیباتی چون: «هیمه، شیهه­ی اسب، بلوط، شب­چره، اجاق، مادیان و …» در شعر او بسامد دارند. سرانجام، شاعران موج ناب، به یک­باره شعر خود را از واژگان اقلیمی انباشتند. این خصلت، در کنار توجه ناب­­سرایان به فرم بیان و ایجاز در سرایش، باعث شده است تا شعر آنان بیش از سروده­های دیگر شاعران زمان خود برجسته جلوه کند. البتّه همان‌گونه که پیش از این گفته شد، شاعران این موج خود را به چیزی متعهد نمی‌دانستند و مرادشان از این سخن نیز متعهد نبودن به بازتاب مسائل اجتماعی و سیاسی آن روزگار در شعر بود؛ زیرا جهت‌گیری تنه‌ی اصلی شعر فارسی در نیمه‌ی دوم دهه‌ی چهل تا مقطع انقلاب شعر مقاومت و اعتراض بود. در نتیجه، فضاسازی‌هایی که با بهره­مندی از فرهنگ اقلیمی در شعرشان پدید آمد، گاه موجب مشابهت­های زیادی در کلّیت این شعر شده است. «ماه، ستاره، بدر، زخم، خنجر، گشت، زمین، گیاه، علف، کاکل، زنگوله، سنگ، آفتاب، زلف، اسب، شیهه، اسپند، نیلوفر، پروانه، گیسو، نسیم، کلاله، کوکب، قصیده، منقار، مهمیز، لاژورد، هودج، یال، اختر، سوسن، گندم، قافله، پَری، کبود، هیمه، لاله، سپیده و…» همه از واژه­هایی هستند که افزون بر دادن رنگی اقلیمی به شعر شاعران موج ناب، آثار آن­ها را در میان شاعران نیمه­ی دوم دهه­ی پنجاه برجسته­تر کرده است.
 
۸-۲-۴٫ آشنایی­زدایی، هنجار گریزی در نحو زبان و حس­آمیزی
درست است که این مشخّصه، خاص موج ناب نیست؛ امّا تاکید بسیار شاعران این موج باعث شده است تا ما آن را از ویژگی‌های این گونه شعر به شمار آوریم. گریز از نحو مألوف زبان و چینش واژگان تازه در محور هم­نشینی کلام، به پدیدار شدن حس­آمیزی­های تازه­ای در شعر شاعران ناب می­انجامید:
 
فرود گریه بر بال­های دل/ صدای قدیم مرا پاره می­ کند (آریاپور، تماشا، شماره ­ی ۳۸۰، ۱۱ آذر ۱۳۵۷، ص ۲۵).
شب می­ر سد به دشت ابر/ باران صدا می­ کند او را/ مثل پرنده ­ای/ که هر چه بشنود/ سپید می­ تابد (علی­پور، ۱۳۷۰: ص ۳۷).
اکنون برخیز،/ برخیز/ که در این تلاوت تلخ -/ طریق روزگار را/ به خانه ­ی هفتم رسانده ­ام (صالحی، بنیاد، شماره­ ی ۱۷، مرداد ۲۵۳۷، ص ۴۸).
من کرخت می­ شوم/ باد هم نمی­ آید/ چه پریشان است/ من (اسدپور، تماشا، شماره­ ی ۳۷۶، ۲۱ مرداد ۲۵۳۷، ص ۱۸).
 
 

  1. موج ناب و تأثیرگذاری بر شعر فارسی

موج ناب دیری نپایید و با وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ و جنگ تحمیلی افول کرد، امّا تأثیری انکارناپذیر بر شعر گروهی از شاعران – به­ویژه در سال‌های پایانی دهه­ی پنجاه تا پایان دهه­ی شصت خورشدی- داشته است. اقلیم‌گرایی، زبان عاطفی، انسجام گروهی، حمایت نشریات سراسری به ویژه تماشا و بنیاد و تلقّی پیشرو بودن شعر ناب، باعث شد حلقه­های تازه به موج ناب بپیوندند. از میان شاعران غیر خوزستانی که آثارشان هم­زمان و زیر عنوان موج ناب در مجلّه­ی تماشا به چاپ رسید، می­توان به فیروزه میزانی، مهین خدیوی، فرامرز سلیمانی و قاسم هاشمی­نژاد اشاره کرد. محمد مختاری، محمدمهدی مصلحی، محمدعلی فرشته‌حکمت، غلام­حسین پرتابیان نیز در آثار خود نشان دادند که به شیوه­ی کار شاعران موج ناب تعلق خاطر دارند. دیگر شاعرانی که می­توان سروده­هایشان ­را در حوزه­ی زیبایی­شناسی شعر موج ناب ارزیابی کرد، عبارتند از: آرش باران­پور، بهزاد خواجات (در شعرهای اولیه تا سال­های آغازین دهه­ی هفتاد)، مسعود امینی(م.روان­شید)، نعیم موسوی، مجید زمانی­اصل، قاسم آهنین­جان، عزت­الله قاسمی، رستم اله­مرادی، منصور مُلمُلی و … اینان از اواخر دهه­ی پنجاه تا سال­های پایانی دهه­ی شصت شعرهایی را با توجه به معیارهای زیبایی­شناسی موج ناب سرودند. به عنوان نمونه در سال­های ۱۳۶۸ و ۱۳۷۰ دو جُنگ شعر به نام شعر به دقیقه­ی اکنون به کوشش فیروزه میزانی و احمد محیط منتشر شد که افزون بر چاپ شعرهایی از شاعران نامدار معاصر، در آن بیش­تر به نقل نمونه‌هایی از شعر و شاعران موج ناب پرداخته شده است.
 

  1. سرانجام موج ناب

باری، موج ناب در مسیر حرکت خود دیری نپایید؛ یعنی نتوانست به «جریان»ی عمومی تبدیل شود تا به عنوان یک مکتب تثبیت گردد؛ بنابراین چند سالی به همان صورت موج دوام آورد و با وقوع انقلاب ۵۷ و سپس حادثه‌ی دگرگون کننده­ی  جنگ تحمیلی، افول کرد. تغییر فضای کشور، بحران مخاطب و تغییر ذائقه‌ی او – در نتیجه­ی تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی – و از دست رفتن پایگاه مطبوعاتی و حمایت­های نظری طرفداران، جست­وجوی راه­های تازه در سرودن و … موجب شد که هر یک از شاعران موج ناب در کار سرودن، شیوه­های دیگری را تجربه کنند. به هر حال، چنان­که پیش از این گفتیم، موج ناب تا پایان دهه­ی شصت نیز کمابیش دنبال شد؛ امّا هرگز رونق سال­های پیشین را پیدا نکرد.
نخستین شاعری که از حلقه­ی موج ناب جدا شد و به دنبال شیوه­ی تازه­ای در سرودن برآمد، سیدعلی صالحی بود. وی در سال­های نخستین دهه­ی شصت دفتر شعر مثلثات و اشراق­ها را منتشر کرد و شعر خود را «شعر گفتار» خواند (صالحی، ۱۳۸۲: ص۸۲). هرمز علی­پور با دو دفتر شعر کودک و کبوتر (۱۳۶۰) و نرگس فردا (۱۳۷۱) شاعری موج نابی بود. سپس از زبان و ساختار بسته­ی این موج جدا شد و شعر خود را به هنجار گفتار­ نزدیک کرد. آریا آریاپور پس از انتشار دفتر دل چه پیر شود چه بمیرد، به خارج از کشور کوچید و از فعالیت­های ادبی او آگاهی چندانی نداریم. یارمحمد اسدپور نیز با انتشار یک دفتر شعر در آغاز دهه­ی شصت و چاپ و نشر شعرهای فروان در نشریات، هم­چنان در حال و هوای تجربیات زبانی خود در دهه­ی پنجاه به سر می­برد. سیروس رادمنش، وفادارترین شاعر به موج ناب بود و تا پایان عمر (۱۳۸۷) برای تئوریزه کردن و اثبات این نظر که موج ناب تنها شعبه­ی مدرن شعر فارسی معاصر است (رادمنش، ۱۳۸۲: ص۵۴-۶۰)، بسیار کوشید. دیگر پیوستگان به موج ناب نیز با پایان جنگ و آغاز دگرگونی­های تازه در شعر دهه­ی هفتاد، آرام آرام از دلبستگی خود به معیارهای موج ناب کاستند و شیوه­های دیگری را در سرودن آزمودند.
 

  1. نتیجه ­گیری

موج ناب یکی از شعبه­های شعر بی­وزن موج نو به شمار می­رود که با انتشار سروده­های پنج شاعر مسجدسلیمانی به نام­های هرمز علی­پور، سیدعلی صالحی، آریا آریاپور، یارمحمد اسدپور و سیروس رادمنش در مجلّه­ی تماشا و در فاصله­ی سال­های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ پاگرفت و تا پایان دهه­ی شصت کم و بیش طرفدارانی در میان شاعران جوان داشت. منوچهر آتشی را که در آن سال‌ها مسئول صفحه‌ی شعر مجلّه تماشا بود و با چاپ و معرّفی شعر این شاعران، به بسترسازی این موج شعری کمک کرد، باید نخستین مروّج و تئوری­پرداز این موج به شمار آورد. در زمانی کوتاه، شعر موج ناب فراگیر شد و شاعران بسیاری از گوشه و کنار ایران به آن پیوستند. بررسی­ها نشان می‌دهد که بسیاری از ویژگی­های این شیوه­ی سرودن را می­توان در آثار شاعران شعبه­هایی از شعر موج نو مانند «شعر دیگر» و «شعر حجم» جست­وجو کرد و به دست داد؛ اما برجسته­ترین ویژگی شعر موج ناب توجه شاعر به فرهنگ اقلیمی و بسامد بالای واژگان و عناصر بومی بود. از میان شاعران مطرح موج نو، تاثیرپذیری سرایندگان موج ناب از هوشنگ چالنگی بیش­تر به چشم می­آید؛ به گونه­ای که منتقدان و پژوهشگران شعر معاصر، پدیدآمدن موج ناب را به آموزه­ها و زبان شعری او وابسته می­دانند.
نداشتن رویکرد اجتماعی در شعر، فردگرایی، توجه به عناصر و واژگان بومی، اقلیم­گرایی، ایجاز، بهره‌گیری از لحنی عاطفی، تصویرگرایی، گرایش به توصیفات سوررئالیستی، رعایت بی­وزنی در شعر و گرایش به زبان نثر، دوری جستن از کلمات عادی و … از جمله ویژگی­های شعر موج ناب است.
پی­ نوشت­ ها:
 
۱- برای آگاهی از پیروان موج نو و شعبه­های این جریان شعری، از جمله بنگرید به: نوری­علاء، اسماعیل؛  صور و اسباب در شعر امروز؛ چاپ نخست؛ تهران: بامداد، ۱۳۴۸، صص ۳۱۷-۳۲۱، علی حسین­پور چافی؛ جریان‌های شعری معاصر فارسی؛ چاپ نخست؛ تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۵، صص ۲۹۱- ۳۳۶٫
۲- منوچهر آتشی شاعر و منتقد معروف در سال‌های دهه‌ی پنجاه با گردانندگی صفحه‌ی شعر مجلّه‌ی تماشا و چاپ و مرّفی شعر شاعران جوان و پیشتاز شهرستانی، به‌ویژه شاعران موج ناب، ضمن حمایت از کار آنان به تثبیت و رواج این موج شعری کمک بسیاری کرد تا آن‌جا که شاعران این موج به تاثیر و پایمردی‌های او در حمایت از شیوه‌ی شاعری‌شان اذعان کرده و از او در حکم استادی حمایت‌گر به نیکی یاد کرده‌اند. برای نمونه بنگرید: صالحی، ۱۳۶۰: ص ۲۶۲٫
۳- بهار، با دیدن تشکیلات اداری و صنعتی شرکت نفت ایران و انگلیس در مسجدسلیمان، ضمن قصیده­ای به مطلع: «حق­پرستان سلف کاری نمایان کرده­اند/ معبدی بر کوهسار از سنگ بنیان کرده‌اند» با تمجید از دستاوردهای صنعتی و اقتصادی ایران در آن شهر، به «انتظاماتی که در آن خطه» ایجاد شده است اشاره می‌کند و می­گوید این همه دستاورد، چیزهایی است که «سال­ها خلق آرزویش را به تهران کرده ­اند.»
شــرکت نفت بریتـانی و ایران اســـت این       کز هنرمندی جهان را مات و حیـران کرده ­اند
انتـظاماتی که در آن خطــه دیدم، ای عجـب      سال­ها خلق آرزویش را به تهــــران کرده ­اند
وقت، در ایران فراوانسـت و ارزان، لیک علم      هست کمیاب و گران و اینان دگرسان کرده ­اند…
بنگرید به: دیوان ملک­ الشعرای بهار؛ چاپ نخست؛ تهران: موسّسه­ ی انتشارات نگاه، ۱۳۶۷، ص ۳۴۸٫
 
۴- پژوهشگران دیگری نیز در این باره تاثیر هوشنگ چالنگی بر شاعران موج ناب خلاصه‌وار قلم زده‌اند. برای مثال، شمس لنگرودی ­نوشته است که موج ناب با شعر چند شاعران جوان مسجدسلیمانی آغاز شد که «تحت تأثیر هوشنگ چالنگی» بوده­اند (لنگرودی، ۱۳۷۸: ج ۴، ص۴۲۸). حتی آتشی نیز اذعان می­ کند که تجربیات هوشنگ چالنگی در شعر بی‌وزن، به عنوان شاعر مطرح و اثرگذار موج نو، سرمشق شاعران موج ناب در سرودن شعرهای بی­ وزن بوده است (آتشی، ۱۵ بهمن ۲۵۳۶: ص۲۵).
 
 
منابع:
 
۱- آریاپور، آریا؛ دل چه پیر شود چه بمیرد (شعرهای ۵۶-۱۳۵۲) (۱۳۵۹)؛ چاپ نخست، تهران: بی­نا.
۲- آتشی، منوچهر (۱۵ بهمن ۲۵۳۶)؛ «بی­وزنی در شعر امروز»؛ تماشا، سال هفتم، شماره­ ی ۳۵۰، ص ۲۵٫
۳- ـــــــــــــ (۱۴ اسفند ۲۵۳۵)؛ «برنوشت» مجلّه­ی تماشا، سال ششم، شماره­ ی ۳۰۳، ص۱۲٫
۴- ـــــــــــــ  (۲۴ خرداد ۱۳۷۶)؛ «موج­ها و نسل­ها»؛ آینه­ی جنوب، سال چهارم، شماره­ ی ۱۳۶، ص ۶٫
۵- ـــــــــــــ  (۱۵ تیر ۱۳۸۷)؛ «وظیفه­ی شعر عوض کردن جهان نیست»؛ آنزان، سال دوم، شماره­ ی ۴۴، ص ۵٫
۶- اسدپور، یارمحمد (۱۳۶۰)؛ بر سینه، سنگ­ها؛ بر سنگ­­ها، نام­ها؛ چاپ نخست، تهران: بی­نا.
۷- ــــــــــــــــ (۱۷ شهریور ۱۳۷۶)؛ «بررسی شعر ناب جنوب» ؛ روزنامه­ی خبر (ضمیمه­ ی هنر و اندیشه)، سال نخست، شماره­ ی ۱۶۶، صص ۳-۲٫
۸- باباچاهی، علی(۱۳۸۰)؛ گزاره­ های منفرد (مسائل شعر و بررسی انتقادی شعر جدید و جوان امروز)؛ چاپ نخست، تهران: موسسه­ ی انتشاراتی سپنتا.
۹- تی­.اس­، الیوت (۱۳۶۹)؛ درباره­ی فرهنگ؛ ترجمه­ی حمید شاهرخ؛ چاپ نخست، تهران: مرکز.
۱۰- حقوقی، محمد (۱۳۷۱)؛ شعر نو از آغاز تا امروز؛ چاپ نخست، تهران: روایت.
۱۱- رادمنش، سیروس (اردیبهشت ۱۳۸۲)؛ «مدخلی بر شعر ناب؛ شعر مدرن واقعی ما»؛ عصر پنج­شبنه، سال پنجم، شماره­ی ۵۷ و ۵۸، صص ۶۰-۵۴٫
۱۲- رؤیایی، یدالله (۱۳۵۷)؛ از سکوی سرخ (به اهتمام حبیب­الله رویایی)؛ چاپ نخست، تهران: مروارید.
۱۳- سلیمانی، فرامرز (آبان ۲۵۳۷)؛ «شعر از چشم سوم»؛ بنیاد؛ سال دوم، شماره­ ی ۲۰، صص ۶۹-۶۶٫
۱۴- صالحی، سیدعلی (۱۳۸۲)؛ شعر در هر شرایطی (مجموعه ­ی گفت­وگوها)؛ چاپ نخست، تهران: نگیما.
۱۵- علی­پور، هرمز (۱۳۷۱)؛ نرگس فردا؛ چاپ نخست، شیراز: نوید شیراز.
۱۶- فصل­نامه­ی زنده­ رود (بخش شعر) (زمستان ۱۳۷۴)؛ شماره­ ی ۱۲و ۱۳، ص ۱۰۹٫
۱۷- قاسمی، عزت­الله (آذر و دی و بهمن ۱۳۷۹)؛ «چهل؛ پنجاه تا هفتاد و شعر مدرن خوزستان»؛ فصل‌نامه­ ی دریچه، دوره­ی جدید، سال نخست، صص ۱۱۲-۱۰۰٫
۱۸- قنبری، علی (یک­شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۷۹)؛ «انگار تازه پا به میدان گذاشته ­ام (گفت­وگو با هرمز علی‌پور)»؛ روزنامه ­ی بهار، سال نخست، ص ۷٫
۱۹- کریمی، صادق (۹ بهمن ۱۳۸۲)؛ «ذوب شدن در عشق به انسان و تحمل خردمندانه­ ی رنج­ها (گفت‌و‌گو با سید علی صالحی)»؛ روزنامه­ی فجر، سال نهم، شماره­ ی ۴۲۷، ص ۶٫
۲۰- لنگرودی، شمس (۱۳۷۸)؛ تاریخ تحلیلی شعر نو؛ چاپ سوم (جلد۳ و۴)، تهران: مرکز.
۲۱- ـــــــــــــــ (اردیبهشت ۱۳۷۹)؛ «وضعیت شعر در ایران بعد از انقلاب سال ۵۷»؛ ماهنامه­ ی کارنامه، شماره­ ی۱۰، صص ۲۵-۱۸٫
۲۲- مجلّه­ ی تماشا (صفحه­ ی شعر) (۱۶ مهرماه ۲۵۳۶)؛ سال هشتم، شماره­ ی ۳۳۳، ص ۱۴٫
۲۳- مجلّه­ ی تماشا (صفحه ­ی شعر) (۳۱ تیر ۲۵۳۷)؛ سال هشتم، شماره­ی ۳۷۳، ص ۲۲٫
۲۴- محیط، هادی (۱۱ تیر ۱۳۸۳)؛ «فردیت خود را در شعر بسیار دوست­تر دارم (گفت­وگو با هرمز علی‌پور)»؛ هنگام (ضمیمه­ ی ادبی – فرهنگی روزنامه­ ی عصر مردم)، شماره­ی ۶۲، صص ۴-۳٫
۲۵- ـــــــــــ  (آبان ۱۳۸۲)؛ «نزدیکی شعر گفتار به اندیشه­های پست­مدرن (گفت­وگو با سیدعلی صالحی)»؛ عصر پنج­شنبه، شماره­ی ۶۹، صص ۴۴-۴۳٫
۲۶- مرادی، سعید (۲۰ بهمن ۱۳۸۶)؛ «آن کس که زبان اندیشمندی دارد؛ همیشه شاعر می­ ماند (گفت­وگو با سیروس رادمنش)»؛ فرهنگ جنوب، شماره­ ی ۱۰۶۶، ص ۵٫
۲۷- میرعابدینی، حسن (۱۳۸۰)؛ صد سال داستان نویسی ایران؛ چاپ دوم(ویراست دوم)، تهران: چشمه.
 
 
 

با همکاری: دکتر منوچهر جوکار

 
 
 
 
 

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

هفته نامه پیوند ایرانیان | ایران ، خوزستان ، اهواز