شما اینجا هستید
فرهنگی » سفرنامه ای برای رویا

سفر ، آینه ی راه مسافر است و شعر آینه ای مضاعف که متن را پیش پای شاعر می گسترد و او را با خود می برد. سفر ، درک حضور و شعور و شناخت ، همراه لمس نزدیک اشیا است که حس ها و عواطف را می سازد و غریبه را با آشنا یکی می کند ؛ یعنی غریبه را آشنا می کند . و راه ها و رفتن ها را ؛ آن سا ن که در کتاب ” ایران مال من است ” ، مجموعه ی شعرهای تازه ی شهرام گراوندی می توان نشانه های آن را دید.
شاعر در این روایات شاعرانه ، غریبه را با نظام واژه ها اخت می دهد و گاه به همان غریبه گی نگاهشان می دارد تا آشنایان به سوی او بشتابند و با او  در آمیزند ؛ و هم از این روست که گاه ” طرح- نقاشی ” نام می گیرند و گاه در خواب و بیداری به سراغ او می آیند و گاه به رویا . گاه حاصل ” غروب کیش”  و یا ” شب شرجی اهواز ” و ” یک شب نیلی   با حافظ در شیراز ” و یا در ” سال های خاکستر و طلای خانه به دوشی ” اند که شکل دیگر سفر است ؛ و ولایت هم . زیرا در همه حال این نگاه است که تماشا را در ذهن و وا

قعیت می یابد و با واژه ملغمه می سازد و سفر نیز در چنین ماهیتی موجودیت می یابد . اما در همه حال ، شعر شاعر حتا اگر تنها نام واقعی شهر و دیاری را بر پیشانی داشته باشد یک سفرنامه ی خالی نیست ؛ بل سفرنامه یی ست به رویا که نام شعر به خود گرفته  تا به همان درک حضور و شعور و شناخت در حوزه ی حس ها و عاطفه ها در آید .
 
نه من غریبه ام
و نه این سمفونی دو تایی
اجنبی

از سری شعر های باغ ملک / سره نا ،ساعت یک بامداد ، ص ١۵

او در جهانگردی و ایرانگردی هایش با شعر هایی برای یکی شدن و برای  گرم شدن ، بی نوشتن و گفتن ، به دنبال آن غریب گمشده می گردد که شاید سفر به او باز گرداند و متن آینه وار را متکامل کند .
سفر مرا می برد به راهی
و منتهاش ناپیداست
در تمام این سال ها
سال های طولانی

ص ۴٢

چیزی اما غریبه و اجنبی نمی نماید . قصه ی ساز و کِل است و همسایه و عقرب و ارواح سواران بختیاری و جعفرقلی و دیگران که حتا وقتی دور می شوند ، دور نیستند و زنان و دختران شالیکار ساری و مردان بلوچ و تنها سفر و راه است که داستان شان را در دل شا عر آواره زنده می کند . تداعی تاریخ است  و تصویر آن که زندگی را زنده می دارد و واژه های عام  و آشنا یا محلی نیز در این میانه بی تقصیر نیست که آن یاد ها و آن خواب آشفته را بیدار می کند . و   تو را می برد از مصاحبت  سیروس – زنده یاد سیروس رادمنش ، شاعر موج ناب –  تا نقش سربازهای صفوی یا که از سربازان صفوی تا سیروس – که خود دیگر- استعاره ی دور و دراز تاریخی ست و یا شاید هم تمام تاریخ .
سفر گراوندی سفری تاریخی ست به عرض و طول جغرافیا و بالعکس . و باغ ملک یا رود کارون و سرزمین بختیاری و آن دیگر نام های   – بیشتر- شمالی و مانند آن ها ، تنها بهانه ای است . بهانه هایی برای  وصلت و ولایت و جاده و راه ؛ همه همان من است . همه ، همان منِ شاعر است . و برای همین هم می خواهد تنها باشد تا تنها تمام آن را تا بی نهایت برود. نهایت شور شاعری است این رفتن به راه و تنها رفتن تا به شور تمام .
انسان اندیشه ورز در آزادی می زید و به یک جا و قاب و زاویه و چهارگوش  محدود نمی شود . و شعر انسان آزاد شاعر ، شاید در آواره گی شکل می گیرد. شکلی که هستی را طرح می زند و به ارتعآش می اندازد که نیز تصویری از خاک و زمینِ همیشه در حرکت و گردش است و همان می شود که مشام او را مرتعش می دارد و  ” آدورنو” هم توقع دارد که می گوید ” شعر تنها در مهاجرت انسان شعر می شود  ” .
دور می زنم خیابان را
از نیمه راه
بر می گردم
بوی کاهگل
مشام مسافر را
مرتعش می کند

  ص ٨٠ و ٨١

در شعر مسجد سلیمان … فاصله به مفهوم تاریخ در گستره یی تمام آمده است ؛ اما باز شکل و شمایلی جغرافیایی دارد با دره ها و کوه ها و قصه های فریبا و خواب های مخدر که رویا را گم می کند . همان که در ” اتوبوس آبادان ” هم گم می شود که تو را می چرخاند و مثل زمین می چرخد  و فضا را پیش چشمان جست و جو گر تو می آورد و دور و دورتر می کند .
…در شعر اتوبوس آبادان که پیش تر با عنوان اتوبوس در کتاب نخست شاعر – بر بال بلند باد / سال ۱۳۷۶  – آمده است ، بو به حس های شاعر و شعر در می آمیزد .
بوی شرجی
بوی ابر بی بارانی از پی و نم
قارچ های روییده بر پیشانی
و چشمه های همه جا سر برآورده
در تن یله بر اسفنج پشتی ها
اضطراب و
هول و گاه زنده – گاه مرده
در خواب و بیداری ناگزیر

ص ۶٣

شهرام گراوندی در کتاب شعر ایران مال من است به راه عاشقی می رود تا به فرانگری در واژه و طرح برسد . این جا هر شعر او زمینه و نشانه ای زلال و نیز تصویر و استعاره ای است که بر کشف راههای تازه در جغرافیای شعر دلالت دارد. سیاه مشق های شهرام در کتاب بربال بلندباد – مجموعه شعر۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ – شاعر را   به بلوغ بیانی و روایی رسانده و دوره ی دیگری را در شعر او نقش زده است . این که شاعر با قلمی در  دست   راه می رود و قانع نمی ماند ، از او جست و گری تشنه و دست یابنده ساخته و هرشعر او را در سفر و نیز در حضر ، صیقل زده و پرداخته است…
غروب کیش شرجی
با کشتی یونانی
که مثل سگ پیر مرده ای
افتاده گوشه ای
با من و یار / دلدار
که حالا زن مردم است !

ص ۵٩

بر بال بلند باد / مجموعه شعر ١٣۶٩ تا ١٣٧۵ / گلپونه ١٣٧٧، نوید شاعری را می دهد که پرسش های ارسطویی را با شعر ش پاسخ می دهد ؛ که نیزعاشقانه ی پر تحرک انسان است و    صراحت و تصویر زبان را می شناسد.  او آن چه را که در شعر اتوبوس با عنوان ” چه چیز چشم به راه آمدن توست ” می پرسد ، با شعر هایش پاسخ می دهد .
انسان به باد
تکیه نداد
و عشق به ترنمش
ادامه می دهد

ص ١٨/ شعر امید

آنگاه در یک اشاره ی ” من و تو ” وار ، عاشقانه ی ” بادبادک شوخ یله بر بال بلند باد ” را می سراید که ماجرای رویاهای دور و دراز ” سال های بی دوبار” است . گویی که دارد درآمدی برای عبور و گذار می چیند تا زمزمه ی ” ایران مال من است ” را سر دهد . چه،  شاعرِ مسافر ، قصد سفری دور ودراز به درون و پیرامون دارد .
شاعران مسافر کم نیستند . زیرا سفر یک دگرگونی بزرگ فردی و اجتماعی است که آدمی با ذهن و ذات خویش به استقبال آن می شتابد  و حالا به شهرام باید خوشامد گفت . کتاب را که می خواندم در دست هایم پرپر شد . اندیشیدم شاعر چه پرپری زد در این سفر و چه تقلایی کرد تا تمام تماشایش را در این جا ، در ذهن کتاب و در ذات واژه آورد . شوخی نیست .

دکتر فرامرز سلیمانی / ۹ جولای  ۲۰۱۳

نیواورلئانز ، لوییزیانا

 

دکتر فرامرز سلیمانی سردبیر انتشارات کتاب موج در ویرجینیا ، سردبیر مجلهٔ بین‌المللی نوشتا و نشریه ی موج و مدیر مسؤول نامهٔ IAMA  ، عضو و مشاور مرکز بین‌المللی زندگی‌نامه‌ها، عضو کتابخانهٔ بین‌المللی شعر و انجمن جهانی سردبیران پزشکی است. او بیش از ۷۵ عنوان کتاب و یک‌هزار مقاله به زبان‌های فارسی، انگلیسی و دیگر زبان‌ها منتشر کرده‌است.


فرامرز سلیمانی (زادهٔ ۱۳۱۹ در ساری – درگذشتهٔ ۴ دی ۱۳۹۴ در واشینگتن دی‌سی) شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار، ناشر و ویراستار ادبی ایرانی بود. از او به عنوان بنیانگذار خیزش شعری جریان موج سوم در ایران یاد می‌شود.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

هفته نامه پیوند ایرانیان | ایران ، خوزستان ، اهواز