*محمد تقی زاده
آلن دلون یکی از شناخته شده ترین چهرههای سینمای فرانسه محسوب میشود، بازیگری که در طول بیش از نیم قرن فعالیت هنری با بسیاری از برجسته ترین کارگردانان جهان کار کرد و میراثی قابل توجه و ماندگار را در سینمای پلیسی و در عرصه بازیگری به یادگار نهاده است.
آلن دلون در هشتم نوامبر ۱۹۳۵ میلادی در روستای سو در جنوب پاریس به دنیا آمد. پدرش مدیر یک سینمای محلی کوچک و مادرش نیز در یک داروخانه کار می کرد. آلن چهار ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او به خانواده ای دیگر سپرده شد. او در خانه ای که در کنار یک زندان قرار داشت، پرورش یافت و پدر خوانده اش نگهبان همین زندان بود. وی در کودکی بسیار عبوس، سرکش و شورش طلب بود و زیر بار قوانین مدرسه نمی رفت و به همین دلیل بارها از مدرسه اخراج شد. بعد از ازدواج مجدد مادرش، دلون نزد او بازگشت و برای مدتی در یک قصابی شاگردی می کرد تا اینکه در ۱۷ سالگی وارد نیروی دریایی فرانسه شد و به عنوان تفنگدار دریایی آموزش دید. در جنگ های فرانسه در هند و چین، وی به سایگون (شهری در ویتنام که اکنون با نام هوشی مین شناخته می شود) فرستاده شد و در جبهه نبرد حضور فعال داشت، تجربه ای که برای وی بسیار مفید واقع شد زیرا نظم را به او آموخت و شخصیتش را شکل داد. در ۱۹۵۶ میلادی آلن دلون به فرانسه بازگشته و به عنوان گارسن و خدمتکار هتل در شهر پاریس مشغول به کار شد.
در همین زمان بود که دلون با تعدادی از بازیگران جوان خوش آتیه فرانسوی مانند ژان کلود بریالی آشنا شد و آنها، او را به کارگردانی به نام ایو آلگره معرفی کردند. این آلگره بود که نخستین بار دلون را به کار گرفت و نقشی کوتاه در فیلم وقتی زنی دخالت می کند به او داد. بعد از او، مارک آلگره در ۱۹۵۸میلادی در فیلم کمدی تریلر زیبا باش اما خفه شو از آلن دلون استفاده کرد، جایی که او در کنار یک بازیگر جوان خوش آتیه دیگر ژان پل بلموندو قرار گرفت، بازیگری که شهرت و اعتبار او در ۲ دهه آینده به همان اندازه آلن دلون رسید. فرصت بزرگ برای هنرنمایی دلون در ۱۹۵۸ میلادی فرا رسید، زمانی که پیر گاسپارویت در فیلم تاریخی عاشقانه کریستین (Christine) او را برای نخستین بار در نقش اول به کار گرفت و نقش مقابل او نیز به رومی اشنایدر، بازیگر سرشناس اتریشی آن دوران رسید.
پس از آن فیلم ظهر بنفش ساخته رنه کلمنت در ۱۹۶۰میلادی آلن دلون را به یک ستاره بین المللی تبدیل کرد و شخصیت روی پرده دلون را که در تمام دوران حرفه ایش با او مانده بود، تثبیت کرد، یک ضد قهرمان خونسرد اما مسحور کننده و رازآلود. رسیدن به شهرت باعث شد که دلون با کوچینو ویسکونتی، کارگردان نامی آن دوران سینمای ایتالیا و جهان، آشنا شود که او را در نسخه تلویزیونی نمایشنامه ای از جان فورد با عنوان dommage qu’elle soit une putain که در پاریس تولید می شد به کار گیرد که با استقبال قابل توجهی مواجه شد و نمایش آن هشت ماه متوالی ادامه داشت. سپس ویسکونتی بازی در فیلم مشهور روکو و برادرانش را به دلون پیشنهاد داد که در جشنواره ونیز جایزه ویژه هیات داوران را به خود اختصاص داد.
او سپس در ۱۹۶۳ میلادی در فیلمی دیگر از ویسکونتی به نام پلنگ ظاهر شد که جایزه نخل طلایی فستیوال کن را در پی داشت. میکل آنجلو آنتونیونی که او نیز از کارگردانان بنام ایتالیایی آن زمان بود در ۱۹۶۲ میلادی از دلون در نقش اصلی شاهکار خود با نام کسوف در نقش مقابل مونیکا ویتی استفاده کرد. در دهه بعد آلن دلون به یکی از بازیگران پرکار سینمای فرانسه تبدیل شد و در ژانرهای مختلفی از جنگی و ماجراجویانه گرفته تا درام و کمدی رمانتیک حضور یافت. با این وجود گونه ای که شخصیت آلن دلون با آن بیش از دیگر ژانرها انس گرفته بود، ژانر متمایز فرانسوی پولار (Polar) بود که ژانر جنایی تریلر منحصربه فرد سینمای فرانسه به شمار می رفت.
برای یک دهه آینده و پس از آن نیز نقش های بسیار مشابهی به دلون پیشنهاد شد و او به راحتی نقش گانگسترها یا کارآگاهان کم حرف و مرموز را بازی می کرد که از آن میان می توان به دایره سرخ شاهکار دیگر ژان پیر ملویل، دسته سیسیلی ها به کارگردانی انری ورنوی و بورسالینو ساخته ژاک دری اشاره کرد. زیبایی چهره دلون، سبک راه رفتن خرامان و ظاهر بدنی خاص وی در ترکیب با شخصیت چموش درونی اش او را به بهترین انتخاب برای بازی در نقش اول تریلرهای خشن و ماجراجویانه تبدیل کرده بود. او کلین ایستوود سینمای فرانسه بود.
در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی اعتبار و شهرت آلن دلون به خاطر برخی صحبت های منفی و هجمه رسانه ها نسبت به او دچار نقصان شد. بیشتر این هجمه درباره ارتباط ادعایی او با گروه های خلافکار و مافیایی و البته ادعاهایی مبنی بر مشارکت او در قتل محافظش بود. همچنین وقتی دلون در رسانه ها از دیدگاه های سیاسی تندروانه دست راستی ها حمایت کرد، اعتبار او بیش از پیش لطمه خورد. اگر چه بعد از این جنجال ها برخی از فیلم های او در گیشه شکست خوردند اما همچنان بسیاری به او وفادار مانده و برای سال ها چهره ای شناخته شده و محبوب در سینمای فرانسه باقی ماند. بسیاری از کارگردانان مشهور جهان مشتاق کار با دلون بودند و از طریق آن ها او می توانست رزومه کاری اش را پربارتر سازد.
با کاهش محبوبیت در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، دلون به دیگر فضاها برای نشان دادن خلاقیت خود روی آورد. او کمپانی تولید فیلم شخصی اش را تاسیس کرد که برخی از فیلم های موفق خودش را نیز از طریق همین استودیو ساخت. در ۱۹۷۸ میلادی آلن دلون خط تولید محصولات خود با نام Alain Delon Diffusion SA را راه اندازی کرد که عطر، نوشیدنی، محصولات چرمی و حتی عینک را در سراسر جهان به فروش می رساند، او که به شدت طرفدار ورزش بود، سرمایه خود را در عرصه اسب دوانی و مسابقات سازمان یافته بوکس خود تزریق کرد. او همچنین یک کلکسیون دار بسیار مشتاق و شناخته شده است.
در دهه ۱۹۸۰میلادی آلن دلون به یک تاجر و کارآفرین بزرگ تبدیل شد و مقدار قابل توجهی ثروت از این طریق کسب کرد، هر چند در این عرصه بسیار بی رحم بود و هنگامی که پسرش آنتونی، می خواست حق برند او را پایمال کند، او را به دادگاه کشاند. در این دوران، دلون به کارگردانی فیلم های خودش روی آورد و ۲ فیلم پلیسی برای پنهان کردن یک پلیس (Pour la peau d’un flic ) در ۱۹۸۱ میلادی و Le Battant در ۱۹۸۳ میلادی با حضور خود در نقش اصلی ساخت. در سال های پس از آن بسیاری از فیلم های دلون با شکست مواجه شدند. وی در نهایت تصمیم گرفت که شکست را بپذیرد و تصمیم خود برای کناره گیری از بازیگری را اعلام کرد، اگر چه از آن پس حضورهایی بسیار کوتاه در چندین فیلم داشت.
دلون در ۲۰۰۲ میلادی با حضور در سریال فرانسوی پرطرفدار فابیو مونتاله بازگشتی حیرت انگیز داشت و در ۲ سال آینده موفقیت مشابهی را با سریال پلیسی فرانک ریوا تجربه کرد. در ۲۰۰۵ میلادی نشان شوالیه (لژیون دونور) به وسیله ژاک شیراک رییس جمهوری وقت فرانسه به دلون داده شد. آلن دلون در کمدی آستریکس در مسابقات المپیک ۲۰۰۸ میلادی و در نقش جولیوس سزار به سینمای فرانسه بازگشت که اگر چه مورد انتقاد صاحبنظران قرار گرفت با استقبال تماشاگران مواجه شد.
هفتاد و دومین جشنواره کن به دلیل تصمیمی که برای اعطای یک نخل طلای افتخاری به آلن دلون گرفته بود، خود را در یک موقعیت متناقض و البته سخت قرار داد که شاید اگر، پیشبینی آن را کرده بود، هرگز ریسک قرار دادن خود را در این وضعیت به جان نمیخرید و از ابتدا عطای جایزه به اسطوره بازیگری فرانسه را به لقایش میبخشید اما این جشنواره پس از اعلام اینکه قصد دارد به آلن دلون نخل طلای افتخاری بدهد با انتقادهای پرحجم همجنسبازها روبهرو شد؛ گروه اقلیتی که توانستهاند به واسطه نفوذ لابیهای پرقدرت صهیونیستی در فرانسه فعالیتهای غیرقانونی خود را در یک دهه گذشته در این کشور قانونی کنند و فضای تنفس بیشتری برای خود فراهم آورند؛ فضایی که باعث شد، حتی آزادی بیان افراد مشهوری، چون آلن دلون نیز با خدشه روبهرو شود. شب اهدای نخل طلا به آلن دلون صحنه نمایش آزادی بیحد و حصر فرقه هایی، چون همجنسبازان در فرانسه بود؛ فرقههایی که میتوانند با تمسک به قانونی کردن فعالیت خود در فرانسه آزادیهای مشاهیر این کشور را تحت تاثیر قرار دهند و حتی روی فرش قرمز جشنواره کن تجمع راه بیندازند. اینکه این رویداد به راحتی به این گروه اجازه تجمع روی فرش قرمز میدهد، ثابت میکند که موضوع نفوذ گروههای همجنسباز بر آن هرگز یک بزرگنمایی رسانهای نیست. اهدای جایزه کن به آلن دلون ۸۳ ساله خارج از فرانسه هم با مخالفتهایی رو به رو شد و در آمریکا بیش از ۲۵هزار تن با امضای طوماری خواستار توقف این امر شدند. آلن دلون یک روز پیش از دریافت نخل طلا در گفت وگویی با یک روزنامه فرانسوی گفت: مردم میتوانند هر چه میخواهند بگویند، به این حرفها عادت دارم، اما درباره حرفه هنری من چیزی نمیتوانند بگویند، این ملامتپذیر نیست. اصل ازدواج همجنسگراها در واقع برایم مهم نیست، آدمها میتوانند هر کاری دوست دارند بکنند اما من مخالف این هستم که یک زوج همجنس اجازه داشته باشند فرزندی را به سرپرستی بگیرند. پیش از مراسم اهدای جایزه نخل طلای کن به دلون، مخالفان این امر در کن تجمع کردند و روی فرش قرمز رفتند اما در نهایت آلن دلون کهنهکار جایزه نخل طلا را از دست دخترش آنوچکا دلون دریافت کرد.
نگاهی کوتاه به چند فیلم معروف آلن دلون
فیلم تکزاس از میان رودخانه – Texas Across The River
سال تولید : ۱۹۶۶
کارگردان : مایکل گوردون
هنرپیشگان : دین مارتین، آلن دلون، جوئی بیشاپ، رزمری فورسایت و تینا مارکوان.
“دون آندرهآ بالداسار” (دلون)، اصیلزاده اسپانیائی قصد ازدواج با “فیبی آن نیلر” (فورسایت) را دارد، اما پس از درگیری با خواستگاری دیگر، مجبور به فرار میشود و با کمک “سام هالیس” (مارتین) و دوست سرخپوست او، “کرانک” (بیشاپ)، به تکزاس میگریزد. در آنجا، “دون آندرهآ”، دختری سرخپوست بهنام “لونتا” (مارکوان) را از چنگ یک کومانچی نجات میدهد و با رئیس قبیله درگیر میشود. سرانجام، “دون آندرهآ” و “سام” رودرروی یکدیگر قرار میگیرند تا دوئل کنند، اما “فیبی” و “لونتا” از راه میرسند و هر کدام همراه خود را ـ “فیبی”، “سام” و “لونتا”، “دون آندرهآ” را ـ انتخاب میکنند
فیلم سامورائی – Le Samourai
سال تولید : ۱۹۶۷
کارگردان : ژان پییر ملویل، برمبنای رمان رونین نوشته جون مکلیود
هنرپیشگان : آلن دلون، فرانسوا پریه، ناتالی دلون، کتی رزیه، ژاک لوروی، ژان پییر پوزیه، کاترین ژوردان و میشل بواسرون.
“جف کاستلو” (دلون)، آدمکش حرفهای و تنهائی است که روزی در حین انجام قراردادی، زن پیانیستی (رزیه) او را میبیند. قانون آدمکشها حکم میکند که شاهد را نیز بکشند، اما سرانجام “کاستلو” با اسلحه خالی سراغ او میرود و به دست پلیس به قتل میرسد.
فیلم دسته سیسیلیها – Le Clan Des Siciliens
سال تولید : ۱۹۶۹
کارگردان : هانری ورنوی
هنرپیشگان : ژان گابن، آلن دلون، لینو ونتورا، ایرینا دمیک، آمدئو ناتزاری، سیدنی چاپلین، ایو لوفاور، مارک پورل و لئوپولدو تریسته.
خلافکاری اهل کرس “روژه سارته” (دلون) که از محکومیت به مرگ در زندانی فرانسوی گریخته، با نقشه سرقت چندین میلیون دلار جواهر از نمایشگاهی در ونیز، نزد “ویتوریو مانالزه” (گابن)، سیسیلی پا به سن گذاشته میرود. “مانالزه” پیشنهاد کار را میپذیرد چون میخواهد با خانوادهاش به سیسیل بازگردد و زندگی آسودهای را آغاز کند. اما از آنجا که به “سارتا” اعتماد ندارد، دوستی قدیمی بهنام “تونی نیکوزیا” (ناتزاری) را از آمریکا به کمک میخواهد. بهرغم اطلاعات “سارته” درباره نمایشگاه، “تونی” مخاطرهآمیز بودن سرقت را یادآوری میکند و تصمیم گرفته میشود که با همکاری دو پسر “مانالزه”، “سرجو” (پورل) و “آلدو” (لوفاور)، “ژان” (دمیک)، همسر “آلدو”، جواهرات را از هواپیمائی که آنەا را به نیویورک میبرد، بدزدند.
این نقشه با موفقیت اجرا میشود اما “مانالزه” کشف میکند. “سارته” با “ژان”، عروس او رابطه داشته و نقشهای برای کشتن او طرح میکند. سارته” جان سالم به در میبرد و با “مانالزه” رودررو میشود. “مانالزه” او و “ژان” را میکشد و راضی از حفظ شرافت خانواده، تسلیم پلیس میشود
فیلم بورسالینو – Borsalino
سال تولید : ۱۹۷۰
کارگردان : ژاک دوره
هنرپیشگان : ژان پل بلموندو، دلون، میشل بوکه، کاترین روول، فرانسواز کریستوفه، کورین مارشان، ژولی ین گوییوار، آرنولدوفوآ، آندره بوله، نیکول کالفان و کریستیان دِ تیلیه.
مارسی، دهه ۱۹۳۰. «سیفردی» (دلون) به محض خروج از زندان، کلوب خبرچینی معروف به «رقاص»، (دِ تیلیه) که او را لو داده، آتش میزند و به سراغ محبوبه سابق خود، «لولا»، (روول) میرود که اکنون با تبهکار دیگری بهنام «کاپلا» (بلموندو) زندگی میکند. پس از یک دعوا، آن دو به دوستان صمیمی هم تبدیل میشوند. کمی بعدتر، با «رینالدی»، (بوکه) ملاقات میکنند که مشاور حقوقی «مارهلو» (فوآ) و «پولی» (بوله) دو تبهکار بزرگ شهر است. «رینالدو» برای از بین بردن «پولی» قول کمک میدهد ولی خیانت میکند و آنان را گیر میاندازد. با این همه آن دو فرار میکنند. و خیلی زود در عملیاتی دیگر، «پولی» را میکشند و کسب کار او را در دست میگیرند. سرانجام نیز «سیفردی»، «رینالدی» را که اکنون نامزد نمایندگی مجلس شده، میکشد. «کاپلا» فکر میکند کسی بین و او و «سیفردی» دودوزه بازی میکند و البته این کسی نیست جزء «رقاص» که حالا برای «مارهلو» کار میکند. «کاپلا» میگوید که میخواهد با «لولا» به ایتالیا برود، چرا که دیر یا زود اگر این جا بماند، یکی از آن دو، دیگری را میکشد.
در این جا به «کاپلا» از ضارب ناشناسی شلیک میشود و او کنار «سیفردی» میمیرد. «سیفردی» نیز ناپدید میشود و دیگر هرگز کسی، چیزی از او نمیشنود.
سال تولید : ۱۹۷۲
کارگردان : ژان پییر ملویل
هنرپیشگان : آلن دلون، بورویل، ایو مونتان، فرانسوا پریه، جان ماریا ولونته، آندره ایکان، پییر کوله و پل کروشه.
«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد میشود. اما پیش از ترک مارسی، مجبور میشود بهزور طلبش را از «ریکو» (ایکان)، رئیس دارودسته تبهکاران بگیرد و یکی از افراد او را بکشد. در این بین «ووگل» (ولونته)، خلافکاری که هنگام انتقال به زندان مارسی از چنگ «بازپرس ماتئی» (بورویل) فرا کرده، در صندوق عقب سواری «کوری» مخفی میشود. و بههنگام جستوجوی پلیس، «کوری» او را لو نمیدهد، در عوض «ووگل» دو تن از افراد «ریکو» را خلع سلاح میکند. در پاریس، «ووگل» و «کوری» با «ژانسن» (مونتان)، پلیسِ سابق الکلی و تیراندازی چابکدست همراه میشوند
فیلم یک پلیس – Un Flic
سال تولید : ۱۹۷۲
کارگردان : ژان پییر ملویل
هنرپیشگان : آلن دلون، کاترین دونوو، ریچارد کرنا، آندره پوسه، میشل کنراد و ریکاردو کوچولا.
طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) که صاحب کابارهای است، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. از بقیه اعضا، «لوئی کوستا» (کنراد) شغلش را در کاباره «سیمون» از سر میگیرد و «پل وبر» (کوچولا) سراغ همسر از همه جا بیخبرش برمیگردد. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود ولی مشغله اصلیاش مبارزه با عملیات قاچاق هروئین در فرانسه است. در واقع قرار است گروه «سیمون» در سرقت دومشان محمولهای از هروئین را بدزدند. «کولمان» با دوست «سیمون»، «کتی» (دونوو)، رابطه برقرار میکند. بهدستور «سیمون»، «کتی» با لباس پرستاری سراغ «آلبوآ» میرود تا او را خلاص کند. «کولمان» خبردار میشود که محمولهای از هروئین با قطار به ایتالیا فرستاده میشود و خیالش راحت است که پلیس در مرز تبهکاران را خواهد گرفت. اما «سیمون»، «کوستا» و «وبر» طی یک سرقت ماهرانه با هلیکوپتر محموله هروئین را سر راه میدزدند. جسد «آلبوآ» یافته میشود. «کولمان»، «کوستا» را دستگیر میکند و با نیرنگ «سیمون» را به دام میاندازد، «کوستا» نیز خودکشی میکند.
فیلم اسکورپیو – Scorpio
سال تولید : ۱۹۷۳
کارگردان : مایکل وینر
هنرپیشگان : برت لنکستر، آلن دلون، پل اسکافیلد، جان کولیکاس، گیل هانیکات، ج. د. کانن، جوآن لینویل و ملوین استوارت.
مأمور سیا، «کراس» (لنکستر) پس از نظارت بر یک ترور سیاسی که شاگردش «لوریه» (دلون) انجام داده بود، همراه او از پاریس به واشینگتن برمیگردد. «گراس» از سوی سازمان تحت نظر قرار میگیرد و رئیس سیا، «مکلیود» (کولیکاس) نیز برای «لوریه» احضاریهای میفرستد اما او امتناع میکند و در عوض به دیدن دوستش، «سوزان» (هانیکات) میرود. «لوریه» که به اتهام حمل موادمخدر در زندان است، به دفتر «مکلیود» منتقل میشود. در آنجا «مکلیود» از او میپرسد که چرا طبق قراردادی که بسته، «کراس» را در پاریس نکشته …
فیلم آقای کلاین – Mr. Klein
سال تولید : ۱۹۷۷
کارگردان : جوزف لوزی.
هنرپیشگان : دلون ژان مورو، سوزان فلون، میشل لونسدال، ژولیت برتو، فرانسین برژه، ماسیمو جیروتی، ژان بوایز و لوئی سینیه.
پاریس، سال ۱۹۴۲. «روبر کلاین» (دلون)، یک دلال عتیقه پس از خرید یک تابلوی قدیمی هلندی از یک یهودی که قصد فرار از کشور را دارد، از پیدا کردن یک روزنامه عبری زبان در صندوق پستیاش یکه میخورد و برآشفته از این که این ماجرا باعث جلب توجه پلیس میشود، میفهمد که «روبر کلاین» دیگری نیز وجود دارد که احتمالاً یهودی است و اکنون ناپدید شده است. در ادامه پرس و جویش – از اتاق درب و داغان «کلاین» دیدن میکند، سعی میکند ردی از مجبوبه او بگیرد (که اکنون با نام مستعار فراری است) و با «فلورنس» (مورو)، زنی پولدار آشنا میشود که دل باخته او بوده و هنوز نیز او را میبیند – متوجه میشود که تمام سرنخها بهطرز غریبی به خودش برمیگردد …
فیلم دسته تبهکاران – Le Gang
سال تولید : ۱۹۷۶
کارگردان : ژاک دوره
هنرپیشگان : آلن دلون، موریس بارییر، رولان برتن، آدلبرتو ماریا مرلی، جامپیرو آلبرتینی، ریمون بوسییر، نیکول کالفان، کساویه دپراز و لورا بتی.
سال ۱۹۴۵. «روبر لورکات» (دلون) گروه تبهکاری «دیفرانسیل جلو» را با همکاری «مانو» (مرلی)، «ژو» (دپراز)، «لوسیین» (بارییر) و «ریمون» (برتن) تشکیل میدهد. در سوسیون، گروه دستبرد ناکام به دستمزد کارگران یک کارخانه را ناتمام رها میکند و در عوض، در گوشه دیگری از شهر، جلوی کامیونی حامل شمشهای طلا را میگیرند؛ آنان در هیبت پلیس، به کارخانه باز میگردن و پس از آنکه «روبر» با نیرنگ یکی از کارمندان آنجا را وادار به بازکردن گاو صندوق میکند، با پولها فرار میکنند. گروه در خانه روستائی «فلیسیا» (بتی) پناه میگیرد؛ خواننده بازنشستهای که به «روبر» محبتی مادرانه دارد و حالا خود را وقف «لئون» (آلبرتینی)، تبهکار پیری کرده که زمانی معلم «روبر» بوده است…
فیلم کنکورد: فرودگاه ۷۹ – The Concorde: Airport’ ۷۹
سال تولید : ۱۹۷۹
کارگردان : دیوید لوئل ریچ
هنرپیشگان : آلن دلون، سوزان بلیکلی، رابرت واگنر، سیلویا کریستل، جری کندی، ادی آلبرت، بیبی آندرسون، میکن مکالمن، چارو، جان دیویدسن، دیوید وارنر مرسدس مکبریچ.
چیزی نمانده که حمایتکنندگان از محیط زیست باعث سقوط هواپیمای کنکورد – به خلبانی «پل متران» (دلون) – در واشینگتن شوند. خبرنگار تلویزیونی، «مگیولان» (بیلیکلی) با گزارش این خبر اعلام میکند که این هواپیما پیش از المپیک ۱۹۸۰ به مسکو پرواز خواهد کرد. دانشمندی بهنام «کارل پارکر» (مکالمن) به «مگی» خبر میدهد که کارفرمایش و محبوب «مگی»، میلیونرِ تولید کننده تسلیحات نظامی، «دکتر کوین هریسن» (واگنر) آلوده معاملههای غیرقانونی اسلحه شده است…
فیلم قتل تروتسکی – The Assassination Of Trotsky
سال تولید : ۱۹۷۲
کارگردان : لوزی
هنرپیشگان : ریچارد برتن، آلن دلون، رومی اشنایدر، والنتینا کورتز، جورجو آلبرتاتزی، لوئیجی وانوکی، مارکو لوکانتونی، دوئیلیو دل پرته و ژان دزائی.
مکزیکوسیتی، سال ۱۹۴۰. در مراسم روز کارگر، کشمکش شدیدی میان کمونیستهای وفادار به «استالین» و طرفداران «تروتسکی» (برتن) پیش میآید که اکنون با همسرش، «ناتالیا» (کورتز)، نوهاش، «سهوا» (لوکانتونی) و محافظان و منشیهایش در تبعید بهسر میبرد. او وقتش را به تکمیل فلسفه تاریخیاش، ابراز مخالفت با «استالین» و نگهداری از حیوانات و گلهایش میگذراند. یکی از کارکنانش، «گیتا ساموئلز» (اشنایدر) با مرد جوان و مرموزی زندگی میکند که خودش را «فرانک جکس» (دلون) مینامد، ادعا میکند که تاجری بلژیکی است و با گذرنامه کانادائی سفر میکند …
پیوند ایرانیان. چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱_ سال چهارم _ شماره ۲۱۲ _ صفحه ۳
- شهرام گراوندی
- کد خبر 12962
- 2683 بازدید
- بدون نظر
- پرینت