«هریت بیچراستو» یک جایی میگوید:« تلخترین اشکهایی که بر روی گورها ریخته شده است به خاطر کلمات گفته نشده و کارهای انجام نشده است». کسی چه میداند، شاید خواندن همین کوتاهنوشته از خانم استو ابتدا مرا به فکر برد و سپس باعث شد، بعد از سالها دوباره بروم سراغ خواندن شاهکارش «کلبه عمو تام»! آن هم در روزگاری که شتاب در خواندن و امور روزانه؛ مجالِ سراغ رمان های بزرگ و کلاسیک رفتن را از آدمی می گیرد. از سوی دیگر، علت بزرگتری هم هست که شاید موجب می شد سراغ این کتاب نروم!
مسالهی برده داری در روزگاری نچندان دور _ که بنیاد این رمان نیز بر آن استوار است و خیلی ها بر این باورند انتشار«کلبه عمو تام» باعث لرزه بر بنیان برده داری بود و تَرَک های ساختاری در این پدیدهی شنیع را همین کتاب به وجودآورده _ ؛ در قیاس با مصائب بشر امروزی که شاهد هرروزه ی پدیده های دهشتناکتری در جهان است، نظیرِ آدمکشی انبوه و کودککشیِ سیستماتیک با توجیهات مسخرهی زورمداران و سیاستمداران دنیای امروز که تمامی تیترهای رسانه ها را به خود اختصاص داده، البته پدیدهی بردهداری را امری محدودتر و شخصی تر! به ما می نمایاند.
با چنین وصف حالی سراغ شاهکار خانم استو رفتم. کتاب «کلبه عمو تام» نخستین بار در سال ۱۸۵۲ منتشر شد و از همان آغاز انتشار با استقبال پرشور مردم روبه رو شد. به این معنی که در همان روزهای اول، چاپ نخستین آن نایاب شد و طی یکسال، بیش از یک میلیون نسخه آن به فروش رفت و ناشر که سرمایه ناچیزی داشت و به نویسنده حق التالیف مختصری داده بود به زودی صاحب سرمایه هنگفتی شد. این استقبال کم نظیر از «کلبه عمو تام» منحصر به کشورهای آمریکا نبود، بلکه در سراسر اروپا نیز خوانندگان بی شماری مشتاق آن شدند تا آنجا که کتاب به بیست و سه زبان ترجمه شد و در انگلستان ناشری برای اینکه بتواند به تقاضای فراوان مردم پاسخ دهد، چند صد نفر به کارگران چاپخانه اش افزود. به زودی از روی داستان «کلبه عمو تام» نمایشنامه های متعددی تهیه کردند و در عالی ترین تئاترهای اروپا و آمریکا به معرض نمایش گذاردند. در زمستان سال ۱۸۵۳ بزرگترین تئاتر نیویورک هفته ای هجده بار نمایشنامه ای از کلبه عموتم را نمایش می داد و هر بار سالن از تماشاچی پر می شد. این شور و علاقه مردم به تماشای کلبه عموتم هرگز سرد نشد زیرا طی یکصدسال که از تالیف آن می گذرد پیوسته در شهرهای مختلف نمایشنامه های اقتباس شده از این کتاب را نمایش می دهند و ترجمه آن نیز به زبان های مختلف جهان تجدید چاپ می شود. هم اکنون کتاب «کلبه عمو تام» چاپ سال های ۱۹۵۰ ، ۵۵ ، ۵۶ ، ۵۷ و ۵۸ به چندین زبان در دسترس ماست.
آبراهام لینکلن گفته بود: «کسی که احساسات عمومی را شکل میدهد از کسی که قوانین را وضع میکند، برتر است.» او وقتی هریت بیچراستو این نیوانگلندی ریزهمیزه را دید، گفته بود: «آیا این همان زن کوچکی است که این جنگ بزرگ را به راه انداخته است؟!»
داستان «کلبه عمو تام» که بیان کننده دنیای محنت آلود بردگان سیاه است در سال ۱۸۵۲ میلادی منتشر شد.
نه سال بعد، یعنی در سال ۱۸۶۱ جنگ داخلی آمریکا آغاز شد که سرانجام آن، صدور فرمان لغو بردگی بود. این کتاب به تنهایی بیش از تمام بحث ها و سخنرانی ها و بیش از تمام نزاع ها و مجادلات و بالاخره بیش از تمام اقدامات سیاسی در روشن کردن و افشای جنایات برده فروشی موثر بوده و با اینکه نویسنده ی آن اذیت و آزار فراوان دید، با این حال کتاب با استقبال عجیب و بی نظیری رو به رو شده. اروپا که از آن پس برده فروشی را از چشم خانم بیچراستو مشاهده می کرد به مبارزان این راه یاری و نیروی بزرگی می داد. خانم هریت بیچراستو در ۱۴ ماه مه ۱۸۱۱ در قریه پیچفیلد از استان کنتاکی در خانواده ای مقدس و مذهبی به دنیا آمد. پدرش کشیش بود و هر هفت برادر او نیز وارد خدمات مذهبی شدند. آن مرد علاوه بر این هفت پسر، سه دختر هم داشت. دختر بزرگتر در قریه مجاور مدیر یک دبستان بود.
هریت سیزده سال داشت که در مدرسه خواهرش به تدریس پرداخت و با وجود اینکه برخی از شاگردانش از او مسن تر بودند، با این حال سخت مورد احترام و علاقه آنها بود. در ۲۱ سالگی به اتفاق پدر و سایر افراد خانواده اش به «اوهایو» رفت و در آنجا نیز در مدرسه خواهرش باز به کار تدریس پرداخت و در عین حال به تحصیل زبان های فرانسه و ایتالیایی و لاتین همت گماشت و هنر نقاشی را نیز می آموخت و به خصوص در این سال ها بود که از نزدیک شاهد زندگی سیاهان بود. سیه روزی و بینوایی آنها را به چشم می دید و شاهد ظلم و ستم و بیدادی بود که درباره شان روا می داشتند.
“من شجاعتر از آنچه قبلن بودم، هستم. زیرا همه چیز را از دست دادهام.
و کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، میتواند تمام خطرات را تحمل کند.”
در سال ۱۸۳۵ با کشیشی دانشمند اما فقیر، ازدواج کرد. زندگی زناشویی آنها در فقر و تنگدستی کامل آغاز شد به طوری که همه ی جهیزیه او که لوازم آشپزخانه اش بود، بیش از یازده دلار ارزش نداشت! در سال ۱۸۴۹ در سن سیناتی بیماری وبا شایع شد و پسر هریت با این بیماری درگذشت. در طول این زمان، هریت همواره زندگی فعالی داشت و در چندین روزنامه بزرگ مقاله می نوشت.
در سال ۱۸۵۱ هنگامی که هفتمین فرزندش را به دنیا آورد، در مجلات و روزنامه ها و کلیه مطبوعات بحث و مبارزه گرم و پرشوری مطرح بود و طرفداران آزادی برده ها با تمام قدرتشان برای روشن کردن افکار عمومی کوشش می کردند. در همین هنگام عده ای از دوستان هریت به او پیشنهاد کردند که درباره زندگی برده ها کتابی بنویسد. او که برای انجام این خواهش کمال آمادگی را در خودش احساس می کرد، دست به کار شد و کتابش را منتشر ساخت.
خانم هریت یک زن چهل ساله و تقریبن گمنام بود که نگارش کتاب را آغاز کرد، اما پس از اینکه نخستین چاپ آن انتشار یافت، زن سرشناس و مشهوری شد و چنان دامنه ی این شهرت گسترش یافت که از هر سوی جهان تلگراف ها و نامه های تبریک برایش ارسال می داشتند و سال بعد از انتشار کتاب، کشورهای اروپایی از این نویسنده مشهور و موفق دعوت کردند. در انگلستان از خانم بیچراستو چنان استقبال گرمی به عمل آمد و چنان عموم مردم از لردهای منتفذ و ثروتمند گرفته تا افراد عادی و عامی به استقبالش رفتند و مقدمش را گرامی داشتند که خستگی سال ها زندگی پرزحمت و دشوارش تلافی شد. یک شاهزاده انگلیسی دستبندی طلایی به نویسنده کلبه عمو تام هدیه کرد. این دستبند به شکل غل و زنجیر پای بردگان ساخته شده بود و تاریخ الغای برده فروشی را در انگلستان روی آن حک کرده بودند و بعدها خانم استو تاریخ الغای برده فروشی در آمریکا را هم به آن افزود. در فرانسه نیز از این نویسنده توانا تجلیل فراوان کردند و با وجود اینکه لباس ساده مهمان آنها منحصر به یک پالتوی خاکستری و یک کلاه کوچک بود اما احترام و تکریمی درباره اش مبذول داشتند که نظیر آن را درباره هیچ شاهزاده خانم مجللی انجام نداده بودند.
بعدها خانم استو چندین رساله در مباحث مختلف تالیف کرد و کتاب دیگری نیز درباره تجارت برده نوشت که البته هیچ کدام از آنها مانند کلبه عمو تام شهرت جهانی نیافتند.
در این کتاب نویسنده علاوه بر آنکه تحت تاثیر زندگی غم انگیز و مذلت بار سیاهانی که به عنوان برده در مزارع ثروتمندان از پای در می آیند، از حق آزادی آنها دفاع می کند، در حقیقت از تحولات دامنه داری هم که در اواخر نیمه اول قرن نوزدهم در بسیاری از کشورهای اروپا روی داد، الهام می گیرد تا آنجا که در بسیاری از موارد از خلال سطور کتاب روح عصیان نسبت به نظام نادرست اجتماعی کشور خودش و کشورهای اروپایی احساس می شود.
قهرمان اصلی این داستان، عمو تام برده ای سیاه، نجیب، با ایمان، متواضع و درستکار و در عین حال با اراده و گریزان از خیانت و دورویی است. او پس تحمل یک زندگی سخت و جانگاه بر اثر شکنجه ها و عذاب های جسمی و روحی «لگری» – ارباب خشن و بدنهادش- زندگی را بدرود می گوید. کشتزارهای پهناور ایالت های جنوبی آمریکا در حقیقت گورستان این سیاهان بخت برگشته بود.
برده داران آنها را می خریدند و گروه گروه با کشتی به آمریکا حمل می کردند و در مزارع پنبه و جز آن، به بیگاری می گرفتند. برده های بد بخت که در زیرزمین کشتی ها روی هم انباشته می شوند، مانند مگسها می مردند و اجساد آنها به دریا ریخته می شد، با این حال از فروش آنها که زنده می ماندند، تاجر برده، ثروت هنگفتی می اندوخت.
«کلبه عموتم» پیش از آنکه داستان اندوهبار و درد آلود زندگی انبوهی محکوم بی گناه باشد یک دفاعیه افشاگر و شورانگیز سیاسی و اجتماعی است.
این کتاب که پیش از درگیری جنگ های انفصال در ایالت متحده، ننگ و افتضاح ستم برده داری را پیش چشم جهانیان به رسوایی کشید، در مبارزه با غم انگیز ترین و شرم آورترین ضعف تمدن دنیای نوین ضربه کاری و کوبنده را فرود آورد و از آن پس خانم «بیچر استو» آمریکایی بسان ستونی گزند ناپذیر و تراشیده در خارای سخت ایمان و احترام به آزادی انسان ها و آراسته به نقش و نگار شریف ترین عواطف بشری در شمار یکی از پایه های بنای عظیم انسانیت و عدالت، مقام گرفت. بی تردید کتابی در چنین مقام همیشه تحسین برانگیز و همیشه تازه و خواندنی و زیباست.
- شهرام گراوندی
- کد خبر 13042
- 28 بازدید
- بدون نظر
- پرینت