آلفرد آدلر، روان شناس مشهور اتریشى، به بیماران اندوهگین خود مى گفت: “اگر از این نسخه پیروى کنید ظرف ١۴ روز معالجه خواهید شد. هر روز فکر کنید چطور مى توانید یک نفر دیگر را خوشحال کنید. زیرا اندیشه ی خوشحال کردن دیگران ما را از تفکر درباره ی خودمان باز مى دارد و بزرگترین عامل نگرانى، ترس و اندوه، اندیشیدن درباره ی خود است. شادمانى انسان و شادمانى دیگران به یکدیگر وابسته است!
چند درصد از ما فعالین رسانه ای درصدد آنیم که حال عمومی مخاطبین را بهبود ببخشیم؟! چند درصد ما فقط در ساز مخالف می دمیم؟!
رسانه ها چشمان همیشه بیدار جامعه هستند. بگذارید این را یک فرض مسلم بپنداریم و برشمریم. ولی آیا این چشم های همیشه بیدار فقط باید مراقب کاستی ها و ضعف ها و آسیب ها باشند و مدام در مقام نقد به کم کاری ها و ضعف ها بپردازند و یا در رابطه با بازتاباندن وقایع خوشایند و نشاط افزا، سهمی و وظیفه ای برای خود قائل هستند و به دوش دارند؟!
در کلانشهری مانند اهواز و در جامعه ی ناهمگنی مانند خوزستان که از اقوام مختلف تشکیل شده و واجد خرده فرهنگ های متفاوت است و البته در ادوار تاریخی طولانی، این چند ساحتی فرهنگ، گاه رویکرد مثبت و گاه رویکردهای مخرب به همراه داشته و فقط در آوردگاه مقابله و دفاع از سرزمین همواره با وحدت اقوام مواجه بودیم، ولی در زمانه ی آسایش، گاه با تنش های بسیار مواجه شدیم؛ چگونه می توان و می شود این ناهمگنی را تبدیل به وحدت دائمی و یکپارچگی فرهنگی تبدیل کرد که هرگز تحت تاثیر اراده ی بیگانگان و دیگر دول و کشورهای همسایه، به عوارض فرهنگی و سیاسی و ضد منافع ملی میهنی مبتلا نشویم؟!
فعالین رسانه ای و اهالی مطبوعات استان، آن دسته که فقط به فکر منافع مالی نیستند و به قدرت تاثیرگذاری خود و رسانه ی در اختیار باور دارند؛ تا چه میزان به این نکته واقف هستند که باید درباره ی خودمان تفکر کنیم؟! چقدر باور داریم که باید موجب خوشحالی عمومی شویم؟!
چقدر خود را مسوول و موظف می دانیم که در حد بضاعت، به پاسداشت منافع و منابع ملی و عمومی یاری برسانیم؟!
رسانه ها با بهرهگیری از تمهیدات فنی که به صورت فزایندهای در حال رشد است، ارتباطی ویژه با اعضای خانواده و جامعه، صرف نظر از سن و نقش آنها برقرار میکند.
به عبارت دیگر، تلویزیون و یا دیگر رسانه های مکتوب و مجازی با تکیه بر مخاطبشناسی و انطباق محتوا و شکل پیامهای خود با واقعیتهای مخاطبشناختی، ارتباط بهینهای را با طیف وسیع مخاطبان خود برقرار کرده است.
با این حال، رسانه ها ، بسته به زمینه ی فرهنگی و منزلت اقتصادی ـ اجتماعی هر عضو جامعه، در نقشهای متفاوتی ظاهر میشود. نقش مراقب یا پرستار که وظیفه نگهداری از کودکان را بر عهده میگیرد، نقش معلم خصوصی، وسیله کمک آموزشی، نقش معلم اخلاق و…
حتا کارکرد آموزشی و تربیتی رسانه ها گاه از مدارس بیشتر و قوی تر است. وقتی امروزه در دست هر نوجوانی یک گوشی همراه می بینید و دسترسی این نوجوان به شبکه های مجازی و کانال ها و تالارهای گفتگو به سهولت امکان پذیر است، و به دور از حضور فیزیکی پدر و مادر و معلم ، در معرض هر آموزه ای قرار می گیرند؛ چرا نباید پذیرفت که حتا تصور کلاسیک ما از مدرسه و خانواده نیز رنگ باخته است و با یک موقعیت پارادوکسیکال تازه مواجه هستیم؟!
در چنین شرایطی راه چاره و راه انتفاع حداکثری و راه مقابله به خسران ها و زیان ها و آسیب ها چیست؟!
در شرایط کنونی که جهان از رسانههای جمعی به منظور اهداف تبلیغاتی و ابزار هجمه ی فرهنگی ـ به خصوص علیه اسلام و مسلمین و جوانان پاک سرشت این مرز و بوم ـ مورد استفاده واقع میشود، بهترین راه این است که در استفاده از رسانههای جمعی و کتب و مجلات، – حتا برخی از آثار داخلی – دست به گزینش و انتخاب بزنیم. نه اینکه هرچه پیش آمد خوش آید.
بسیاری از صاحبنظران علوم ارتباطات و محققین علوم اجتماعی در تبیین و بررسی جایگاه تلویزیون در خانواده، آن را یکی از اعضای خانواده قلمداد کردهاند که نبودش بلافاصله ملموس و وابستگی دیگر اعضای خانواده به آن کاملن محسوس است. اعضای خانواده ضمن تعامل با هم با تلویزیون نیز تعامل دارند.
این وابستگی به حدی است که رابطه ی عاطفی روزگار قدیم را از بین برده همه مجالس و هم نشینی ها و قصه های شیرین و دلچسب ایام گذشته بشر جای خویش را به رسانه ها واگذار نموده است. عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده میشوند و انسجام آن را به مخاطره میاندازند.
گسترش و پیشرفت رسانه های جمعی و فرار عواطف انسانی!
یکی از عوامل اثرگذار بر گسستگی انسجام خانواده، گسترش رسانههای جمعی و استفاده افراطی از آنهاست. رسانههای جمعی به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج، جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانستهاند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند،به طوری که گسترش تکنیکی رسانههای مدرن الکترونیکی، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از گروه را دارد.
سواستفاده و بهره گیری آسان از منابع و امکانات رسانه ای سایبری و مجازی، به سادگی می تواند روی ذهنیت نسل جوان و نوجوان و یا مخاطب عام تاثیر بگذارد. اگر این ابزار در دست نااهلان باشد، مخاطرات جمعی افزایش می یابد. چرا که هیجان زده گی که خود، مایه و اساس مخاطره آفرینی است از مختصات نسل جوان است و فی الواقع نسل جوان است که محرک جامعه است.
وضعیتی که در جامعه ی هدف ( جامعه ی خُرد ) خوزستان و اهواز مورد بحث ماست، یکی اش در اختیار داشتن این امکانات توسط نااهلان است. آدم های بیماری که دنبال منافع شخصی و مسلکی قومی هستند و یا سر در آخور بیگانه دارند و یا نادانسته دارند عامل بیگانه می شوند و موجبات ناامنی و تنش آفرینی در سطح استان و در نهایت کشور را فراهم می کنند.
ولی با همه ی این تفاصیل و با علم به این حضور مخرب، و با علم به شناخت جریان های مسموم و مغرض و بیماردل، رسانه های متعهد و اصیل که کیان کشور و منافع ملی و میهنی برایشان از هر اصلی مهم تر است، تنها به برخورد و تقابل با این جریانات نباید مشغول شوند و با تزریق روحیه ی نشاط و امیدواری، در پیرایش جامعه از شاخ و برگ ها و حشو و زوائد نیز باید کوشا باشند.
- شهرام گراوندی
- کد خبر 11978
- 1996 بازدید
- بدون نظر
- پرینت